-
وحم / قسمت دوم
1394/02/03 10:28
یوسف را دوست دارم. هیچ شباهت شخصیتی و رفتاری با هم نداریم اما این تضاد، تنها دلیلی نبود که جذبش شدم؛ اعتماد به نفسش مثال زدنی است، به طرز عجیبی خودش را دوست دارد، همین مردی که هست، اصلا هم برایش مهم نیست دیگران رفتار و گفتارش را چطور قضاوت می کنند، این جسارتش را دوست دارم. عجیب هم سر به هواست اما، این هم گفتن دارد که...
-
وحم / قسمت اول
1394/02/03 10:27
" وحم " صدای آواز خواندن " بهنام " از حمام می آید؛ هنوز درگیرتحریرِ این بیت بود که : " تا کی بی تو بود/از غم خون/دل من" " تاهاها که هه هی بی هی هی تو بود / ا هه هر غه هه هم خو هو هون دل من " ..... من " سلما " ، همسر سی و پنج ساله ی " بهنام " که بعد از هجده...
-
پرسه های آمونیاک / 23
1394/02/03 10:23
-
پرسه های آمونیاک / 22
1394/02/03 10:23
-
مُهره ی مار
1394/02/03 10:20
بانوی پیراهن ِ چهل پاره از هر زن که دیده ام ! بر دشت سینه ات خیمه خواهم زد با سیاه چادری که نذر آمدنم، کرده بودی ! به سانِ شحنه ای ، شهوت تو را شهره خواهم کرد با تیغ زبانم! از هم خواهم شکافت عور و عریان! شکافِ سرخی که از ناز داغ سرانگشتانم به هُرم می گزم لَب و لُب ش را در سپیدی صورت ت/م ! کافی است دهانت را به هوس...
-
فقه پزشکی
1394/02/03 10:18
گاه به دردی دچار می شوی، که برای جرز دیوار خوب است! یک مدل دوست داشتن ها درد است، از همین مدل؛ درد هایی هم هستند که تحمل می کنی برای شکستن قولنج! بعضی دوست داشتن ها این گونه است؛تا حسی را در تو نشکنند، قلبت آرام نمی شود؛ دردهایی هم هستند بی درمان! دوست داشتن هایی از جنس سرطان؛ دردهای ملموسی که تا حس شان می کنی، زندگی...
-
" تناسخ و کارمای تقدیری "
1394/02/03 10:17
مبحث تناسخ در بین اندیشمندانِ عرفان اسلامی، از آن دسته نظریاتی است که صحبت کردن درباره ی آن بسیار سخت و چالش بر انگیز است. آنچه من در سلسه مقاله های متافیزیکی خود به آن اشاره دارم، باورِ یک تئوری است که تلاطم ذهن جستجوگر مرا، آرام می کند . این مختصر که درباره ی آن قلم می زنم، جمع بندی و حاشیه نویسی مطالب قبلی چون...
-
بانوی نارنج و بهار
1394/02/03 09:00
تصویر باران در صدا / یعنی : سلام بانوی آفتابیِ من . بغض ملیجک بر درخت / یعنی : نرو همرا باد / چل گیسِ مهتاب رویِ من . اشک حریر بر شانه های پنجره/ یعنی : کجا جویم تو را/ رقاصه ی رعنایِ من . جا پایِ سرد شاپرک بر روی دامان نسیم / یعنی تجاوز کرده است/ یک خاطره از خوابِ من . لرزِ تنِ هر سایه ای/ در زیر و بم های سکوت یعنی...
-
چَپل چَپان
1394/02/03 09:00
دور از جان تان، نویسنده ام ! بلا نسبت ، گاهی هم شعر می گویم ! بلا به دور باشد، داستان نویس هم هستم ! همه اش را جمع کنید روی هم به قدر پنج دفتر سیصد و شصت و پنج برگ آیا بشود، آیا نشود ! اگر روزی بخواهم قبل از پیک زدن با حضرت أجل، دفتر و دستکم را جمع کنم و میز کارم را غبار روبی، تا حق ورثه را قبل از مثله کردن یکدیگر،...
-
پرسه های آمونیاک / 21
1394/01/27 11:55
-
پرسه های آمونیاک /20
1394/01/16 11:11
-
ارغنون
1394/01/16 11:10
ارغنون/ سازِ تکیده به رَفِ قرن سکوت ! / این بهارانه ی من نیز/ به غمت نو شده است / ارغنون / همسرِ پیرْ نُتِ / مردِ جنون / تو نگارِ سَلَفِ من بودی / ناخلف دُختِ پریچهره ی دِیْ/ که پیِ فروردین / خالق فصل بهاران گشتی / ارغنون / عقد صبا شوم نبود / پس تو چرا/ کنجِ کز کرده شدی؟ / دست خشکیده ی بهمن/به هوس آمده تا اردِ بهشت؟...
-
" بهارانه ی نود و چهار "
1394/01/16 11:09
آخرین تقدیمی نود و سه من به تمامی دوستان. مبارتان باشد ... بهار من دور است بیا شعبده کن بی اعجاز دستان تو حال من تحویل نمی شود؛ ثانیه ها را نگه دار کلاهت را بردار کبوتر سپید صلح/ بیرون بکش آتش بست برقرار کن عاشقی سوز دارد و گداز؛ دستانت را مشت کن آن ریسمان پارچه ای / بیرون بکش مرا ببند به خاطرات کودکی دردِ نداشتنت...
-
" بهارانه نود و چهار "
1394/01/16 11:06
تقدیم به تمام دوستان که در این سال همراه من بودند : هنوز چشم هایم به خواب بعدازظهری گرم نشده بود که : " امیر؛بیا اینجا . " خانه تکانی که تمام شده بود، پس چه خبر بود؟! بی هیچ مقاومتی به سالن رفتم و خودم را تسلیم اوامر خانم کردم که پشت لب تاپ نشسته بود؛ به صفحه ی دسکتاپ اشاره ای کرد و گفت : " اینا رو...
-
چهار شنبه سوری
1394/01/16 11:02
این سور که در دل من است آتش افروخته ی نگاه توست هفت بار بپر از بلندای غرورت به اغوش من بیا .. سرخی زبان تو از من زردی افتاب /گردان دلم باتو ..! امیر معصومی /آمونیاک اسفند نود و سه
-
" سفرِ بی رجعت "
1394/01/16 11:00
می روم سفر اما باید بدانی چرا می روم؟! کجا می روم؟ ! دلم می خواهد کسی باشد که بپرسد:" تا کی می روی؟ ! " و دلم نیاید که بگویم:" تا همیشه ! " بعد به راه فکر کنم، به جاده، به پرواز . گاهی هم باید از راه دریا رفت،دل را به دریا زد و رفت . تو نمی دانی،همه چیز زیر سر خورشید چشمان تو بود، آخر برمن که ستاره...
-
پرسه های آمونیاک / 19
1394/01/16 10:42
-
" موقوفه ی حرم "
1393/12/21 12:31
روی لبهای تو درج است : این دو موقوفه ی حرم است / لب گزیدنش حرام لب نوازیش جرم است / می شوم زائر حرمت / غسلم از جنس باران است / اذن لمسِ بازوانِ تو جان برهنه مستحب است / حال من مقیم حرم هستم / نام تو اربابِ حاجت است / چون دخیل عشق توآم کار تو شفای من است / بر ضریح لبهایت نذر بوسه ای کردم / خنده ام شفا گیرد بوسه ات ادا...
-
" بهار دور است ! "
1393/12/21 12:30
بهار دور است لیک / خیس بوسه های تو / کویر اندام مرا سبزکرده است . از پنهان ترین شکاف ها / که لیز نوازش است / تاچشم گیر ترین پرچین ها / که محتاج وجینِ دندان های توست ، این مزرعِ لم یزرع / با تو بهشت می شود خدای بوسه های فصلیِ بیستون !!! امیرمعصومی / آمونیاک 15.12.93
-
" فنجان قهوه "
1393/12/21 12:25
عمر زندگی کوتاهتر از قد توست؛ چرا که از ازل، بلند قامت تر از جهانی که به تو ارزانی شده است، خلق شده ای. ورای مرزهای تعریف شده ی جهان مادی ! تو بر جان و جهان خویش حاکمی؛ مگر اینکه بنشینی تا عمر،به بلندای تو برسد و بر بودنت چیره شود؛ آرزوهایت را چنان پست مدار که چون حسرت، آفت عمرت شوند، آنها را به قد و قامت خویش ببر که...
-
" عشق به وقت احتضار "
1393/12/21 12:23
تقدیم به آنان که روزی عاشقانه نداشتند ! صدای گنگ عقربه به وقت انتظار / صدای سوت کتری / من ام در احتضار / به زیر سایه ی یک مرد که تا امروز / رسانده عاشقی را به استکبار / تمام روز هوس یک گل رز / و دست خالی مردی به رسم استعمار / گذشت روز عشق و من به انتظار یک بوسه / تمام شب در آغوش مردی به استثمار / برای سال دگر نقشه ای...
-
" خانه عفاف "
1393/12/08 10:00
خانه ی عفاف داستان مردی است که از تو در تو های این خانه می آید! همراه مان باشید در : http://dastanhaye-saiberi.blogsky.com/efef-home
-
" ولنتاین "
1393/11/25 21:11
با بوسه ی تو عوض می کنم شبی / ابیات هر قصیده ی دل را به مثنوی / آری! غزل زیب عشق توست اما / اوزان چشم تو کردهِ أم مُبتلی / ریتم قدوم تو برهم زده مرا / اوصاف شرم تو هرجاست مُنجلی / ارباب شعر و طرب را چه حاجت است / الفاظ قافیه یا واژه ای ردیف / وقتی که تو رباعی خیام ای / یا عطرغزل سُرایی حافظ / پایان هر دو بیتی طاهر /...
-
" دم و بازدم "
1393/11/18 12:00
در آیینه بایست مرا از بند بیاویز با قلاب انگشت ت در همین باریکِ بر شانه که مرا به سینه هایم وصل می کند! حالا برو اما مراقب باش پایت به آن حلقه های پارچه ای نپیچد همان که پای تخت افتاده است! خدا هم بخواهد این اسکناس ها رد پایت را، تمیز خواهد کرد! اگر اثر لب های من به روی هوست، جا نماند ! / صیلویا / ****** از آیینه...
-
" معلول ام! "
1393/11/06 14:10
معلولیت جرم بزرگی است! مرا وارونه در آغوشت می خواباند! دیدنِ تو، زبانی می خواهد به محرم بودنِ یک گوش، که رازِ بیدار خوابی هایت را، فاش نکند! معلول ام و این ناقص الخلقه را تو زاییدی! . . . معلول ام ! تا چشم کار می کند،چشم ! هر روز که بر می خیزم، به زیر هر قدم، جای پای ثانیه هایی را می بینم که از روی فراق تو می گذرند...
-
پرسه های آمونیاک / 18
1393/11/06 12:00
-
"روز مبادا "
1393/10/30 12:40
روزهایت به خوشی می گذرد کمی در شب های تنهاییت پرسه بزن شاید غمی را دیدی که خاطرش عزیز است شبیه معشوقه ایی برای روز مبادا ! پ ن : درست شبیه به تو در رابطه با معشوقی که دیگر نداری اش ! بیست و سه دی ماه نود و سه
-
پرسه های آمونیاک / 17
1393/10/30 12:38
-
" آل "
1393/10/30 12:37
از من به کجای خودت / می گریزی ؟ ! شباهنگ کدامین شب آویزِ در جنون خفته ای؟! مرا از کجایِ زهدان تاریخ / بیرون کشیدی که چنین از میان سینه ام / زاده شدی؟ ! نسبی بودنمان را سببی است رازی که از بند نافمان بریدند و " آل " جفتمان را برد ! * جن زدگانِ محرمیم بی شناسنامه در مسافرخانه ی عشق ! * افسانه ای قدیمی که جفت...
-
" مادرانگی "
1393/10/30 12:19
اندیشه بار دارد؛ حسرت می زاید؛ بند نافِ افسوس می برد؛ پستان درد را می دوشد؛ پستانک دهان غم می گذارد؛ آرزوی ش را کروات می زند؛ دلش پسر می خواهد : بغض هایش را سپر شود شیشه ی دلش را نشکند توپکِ اشک هایش را گُل کند نانِ سفره ی دلش، بیات نشود چای انتظارش سرد نشود عصای پیری ش گم نشود اجاق خانه اش کور نماند؛ . . . امیدش را،...