عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک
عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک

" چون ما / همی را ! "

این تن تو را می خواهد
چون عرش که بیت المعمور
چون حجاز که بیت العتیق
چون اورشلیم که بیت الحم را ...


این معبد تو را می خواهد 
چون یکشنبه، هر کلیسا را
چون عمران،‌ مریم را
چون مریم، عیسی را...


این مسجد تو را می خواهد
چون نماز، تکبیره الاحرامت را
چون رکوع،‌ کمرت را
چون سجده،‌پیشانیت را ...
این بوسه تو را می خواهد


چون لبی مُهر گونه ات را
چون نوازشی، دستت را
چون غزالی،‌سینه ات را...

این ناز، تو را می خواهد

چون تب،‌ وجودت را
چون داغی، تنت را
چون عرق،‌شرمت را...


این شعر تو را می خواهد
چون یک غزل، بیتش را
چون یک قصیده قافیه اش را
چون یک مثنوی وزنش را ...


این زن تو را می خواهد
چون دختری پدرش را
چون مادری پسرش را
چون زنی معشوقه اش را...

این زن تو را می خواهد!

چون من، تویی را
چون تو، منی را 
چون ما، همی را .....................

دژ / واره -3

این همه مرد نباش

بگذار سجده ات کنم

خدا که از حسادت نخواهد مرد !





دژ / واره -4

می خواهم بروم
آنجا که عرب، نی انداخت!
برایم نامه ی " فدایت شوم! " نفرست؛
این ره که تو می روی به ترکستان است!
می دانی؟!
آواز دهل شنیدن از دور خوش است!
خیلی خوش است 
وقتی
آوای ننه من غریب ام هایت، 
لالایی خواب های خرگوشی من شود!

آنروز سرنا را از سر گشادش خواهی زد
تا
منی را که به خواب زده ام، 
از خواب خوش مستی بیدار کنی
اما
آب که از سر گذشت، چه یک وجب! چه صد وجب! 
تو را به خیر و ما را به سلامت!