عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک
عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک

آسِ/مان

 

از من نپرس
چرا دوستت دارم؟!
-آسمان به تابیدن خورشید مشکوک می شود؟!-
تو آسِ/مان باش
من هور می شوم.
.
.
.
سوال دیگری هم هست؟!؟!

واژه یاب
هور=خورشید
آس=تکخال
مان=خانه

امیر معصومی / آمونیاک

مرداد ماه نود و چهار

دسیسه ی فرشته ها!

 

چشمان ما به دیدن حقیقت/ متهم است!
چشم ها را باید شست...
دستان ما به خلقت خدای جعلی/ آلوده است!
دست ها را باید شست...
پای زمین در گِل مانده است/ دسیسه ی فرشته ها بودیم!
زمین را باید شست

.

.

.


افسانه ی وجود خدا را 
باز نویسی کنی!
زندگی را با سر باید دوید!

.

.

.
دنیا را نگاه کن!
تو را می بیند!

امیر معصومی/ آمونیاک

تابستان نود و چهار

پاشنه ی خواب

 

می دانی پنجره شبیه چیست؟!
یا گنجشک اهل کجاست؟!
یا نسیم نام مستعار کدام خاطره است؟!
شاید ندانی
امروز آفتاب از کدام بام طلوع کرده است؟!
و رنگ غروب، تراوش تنهایی کدام عاشق است که عاشقت شده است؟!
به هیچ کدام فکر نکن!
جواب ها خودشان راه چشمان تو را بلد هستند
امشب می آیند و پاشنه ی خواب را از پلک هایت بیرون خواهند کشید!
فردا صبح 
دنیا را سرخ خواهی دید
بی آنکه من نفرینت کرده باشم!
گاهی پرسیدن یک سوال کافی است 
تا بند دلت را به افسار اسبی وحشی وجدان گره زند
و تو را تا دشت های بی حاصل آرزومندی، سینه کش کند!
این را هم بپرسم و بروم
" می دانی قرار یعنی چه وقتی دچار باشی؟! "


امیر معصومی/ آمونیاک

تابستان نود و چهار

گروگان

 

بوسه های م/ت 
در بند خنده های ت/م مانده است...
چشمانت را ببند !
این یاغی را ندید بگیر
میخواهم گروگان های لب ت
را آزاد کنم.......!

امیر معصومی/ آمونیاک

سال نود و دو