عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک
عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک

" شب / روز "

این همه شب به زلف خود ریخته ایی
فکر صباحِ خنده ات کرده ای؟!
لب چو گشایی به شکر خندِ جان
فوت شود گزمه ی شب گردتان !
یا که مرا خدمت روزانه ده
باغ لبت هم بشوم پاسبان !
یا که خدا را
شب و روزت شود
هردو یکی
سهم خودم هم زمان !


93.08.23

" آدم / اگر که من باشم "

برایم نوشت:
دوستت دارم !
چون زنی شووی مرده
که آخرین زیر پیراهنی ناشورِ شوهرش را !

برایش نوشتم :
دیگر دم نوشی نمانده

که پای التهاب این شعر ها

از خاصیت نیافتاده باشند ...
دیگر مسکنی نیست

که پای درد های این شعر

به پیچ و تاب نیافتاده باشند ...
دیگر تب بری نیست

که در میان گداختگی این عشق

به شرم نیامده باشد ...
آدم/ اگر که من باشم 
بیمار هم که می شود، 
بیمار تو باشد که علاجش 
جز به بوسیدن تو ممکن نگردد !


93.08.20

" عزت / ذلت "

(1)
پدر 
زن دارد
ایمان کامل دارد؛
امشب از اهل مسجد
مهمان دارد؛
پدر سنگ بر شکم دارد
خدا هم جیبش کک دارد؛
(2)
رگ به رگ شد 
کمرش شکست
مُرد از تجاوز !
خدا با مرکب گرانی آمد
بر پشت مرد نشست با تورم؛
به ناله های مرد
مالیات نوشت
بر ارزش افزوده ی دردهایش !
(3)
چوب عدالت
صدا نداشت
در عمق جان مَرد
که فرو می رفت؛
چرب بود
از وعده ی حوریان فربه بهشتی !
(4)
مَرد ، مُرد !
رگ به رگش خشکید
کمر غیرتش شکست؛
مرد آبرو داشت
زنش را رهن داد
به امید توبه ی نصوح؛

- صدبار اگر توبه شکستی باز آ..!

***
- عزت در قناعت است و ذلت در طمع

مردان سرزمینم را بگو به خزانه ی ملی طمع نورزید !
به کرم خداوندی بر پل صراط ، قناعت کنید !


93.08.16


" نیامدنی باش! "

نیامدنی باش
مانند اشک های غروب جمعه
کز کرده در بغض های مغرور !

نیامدنی باش
چون سربازی داوطلب
برنگشته از میدان های مین !

نیامدنی باش 
شبیه صیادی ماهر
غرق شده در طوفان دلشکستگی !

نیامدنی باش
آن سان که بهار
وصله ی آغوش پاییز نمی شود !

نیامدنی باش 
باران که نبارد
گناه آسمان نیست
چشم ابرها خشکیده است !

نیامدنی باش
چون معشوقه ایی حسود
که عکسش به هیچ قابی نمی آید !

نیامدنی باش
این بستر قحطی زده
یوسف اش ایوب نیست !

نیامدنی باش
خدارا چه دیده ایی ؟!
شاید خدا زلیخایی دیگر آفرید !


93.08.09


" لیلی / مجنون "


لیلیِ بی قرار بوسه های توام؛
می شود زنان عالم را

به ترنم لبهایت مجنون کنی؟!
جهانی شوریده وش از عشق تو

مرا بیشتر درک خواهد کرد!

***
مجنونِ بی قرارِ گلخندِ تو ام؛
می شود مردان عالم را

به ترنم خنده هایت مسحور کنی؟!
جهانی شوریده وش از غزل لب های تو

 مرا بیشتر درک خواهد کرد!

1393.6.18