عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک
عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک

" بهارانه ی نود و چهار "


آخرین تقدیمی نود و سه من به تمامی دوستان. مبارتان باشد...


بهار من دور است 
بیا شعبده کن
بی اعجاز دستان تو
حال من تحویل نمی شود؛
ثانیه ها را نگه دار
کلاهت را بردار
کبوتر سپید صلح/ بیرون بکش
آتش بست برقرار کن
عاشقی سوز دارد و گداز؛
دستانت را مشت کن
آن ریسمان پارچه ای / بیرون بکش
مرا ببند به خاطرات کودکی 
دردِ نداشتنت آرام می گیرد؛
بخوابانم 
میان آن جعبه ی چوبی 
دو نیمه کن
حالا
برای بردن سهم خودت
سنگ / کاغذ / قیچی؛
باختی!
سنگ/ کاغذ / تخت
سرت را 
بر سینه ام بگذار 
و بخواب
شبیه کاغذی 
که روی آن شعر می نویسم؛
تخت فقط تخت سینه ی تو 
حبس فقط حبس نفس های تو 
بند فقط بند انفرادی تو؛ 
وقت تنگ است شعبده کن!
سنگ/ کاغذ/ قیچی
سنگ / کاغذ / داغ 
هفت سنگ داغ برسینه
دوخته بر سینه ی تنگ 
سنگ بر تخت / تخت برسنگ؛
دوباره تلاش کن
سنگ/ کاغذ/ قیچی
سنگ/ کاغذ / جدایی
بند بند / بریده بریده
لب بر لب/ تب ریخته بر لب
لبی که مدام پاشویه می خواهد؛
سنگ / کاغذ/ خاطره 
حالا
اگر می توانی
سهمت را بردار و برو!
نمی توانی؟!
بهار من دور است
شعبده کن؛
سنگ / کاغذ / تیشه!
تیشه ی زبان بر لب
لب بر ساحل جزیره ی شرجی تنم
سنگواره ای تراش دِه از تیشه ی زبان؛
احیای دوباره ای ست
اگر شعبده ی دستان تو
سنگ / کاغذ / حلقه
بیفتد به دور جانِ من؛
*** 
سال نو
سال توست
با هنر هزاره ی دستانت
یک هزار 
از سیصدو نود
چهار گوشه ی جهان
به اعجاز دستان تو

أحسن الحال " باد.



امیر معصومی / آمونیاک
بیست و نهم اسفند ماه نود و سه.

نظرات 1 + ارسال نظر
آ... 1394/01/20 ساعت 02:17 ب.ظ

بسیار زیبا بود..نتیجش اشکای داغ سرازیر شده رو گونه هام بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد