-
آغوش سیا/سی
1394/08/05 12:30
آغوش تو سیا/سی ترین حادثه ی زندگی من است ! سیا/ه ترین جمعه ی سیُ / هفت سالگی ام؛ کشتار جمعی آرزوهایی که پیش پای عشق تو برزمین زدم .. امیر معصومی/ آمونیاک اینستاگرام: #amir_nh3
-
پرسه های آمونیاک / 33
1394/08/05 12:28
-
دلتنگی نام دیگر من!
1394/08/05 12:28
دلتنگی نام دیگر من است وقتی نیستی که صدایم کنی و پنجره شکل تازه ای از خفقان ! فرش ها میان خانه می لولند و گلهای قالی رنگ پریده اند ! و سکوت ناقوس مرگ است برای پیراهن خالی من که باید از آتش فراق گذر کند ! اگر افروخت که بعد از من بیوه ی سر بلندی خواهی بود به وفاداری این صندلی گهواره ای که جز تو کسی بر زانوی من نخوابید و...
-
عشاق قدیر!
1394/08/05 12:24
از مبعث چشمان ت تا غدیر خم / هر آیه که بر مشعر دل نازل شد / از صفای چشمان تو بود؛ إکمال محبت و إتمام کرامت است این مذهب عُشّاقِ قدیری که تو داری . *** واژه یاب: مشعر:قربان گاه قدیر: توانا #امیر_معصومی اینستاگرام : # amir_nh3 کانال تلگرام: @amirmasouminh3
-
پرسه های آمونیاک / 32
1394/08/05 12:19
-
دوئل بوسه
1394/08/05 12:18
پشت مگردان تو را رو در رو می خواهم؛ هفت قدم دور تر شو؛ فرض کن تیر خشمم کمانه می کند ؛ قلبت نشکند؛ باید جایی میانه ی سینه ات از نشان من شکافته شود ! تو را خواهم کشت بی گلوله ای که حرامت کنم ! یکبار نبوسیدنت کافی است؛ . . . . مردها ایستاده می میرند تا آن وقت گونه ات را به سیلی سرخ نگه دار ! امیر معصومی/ آمونیاک
-
جاده/عشق یک طرفه (داستان کوتاه)
1394/08/05 12:16
ضربه ی آروم و محتاطانه ای به در زد. معمولا وقتایی که از گفتن حرفی تردید داشت، اینجوری در می زد. پرونده ی زیر دستم و کامل کردم و بستم. گفتم : " بفرمایید. " ... خیلی نرم جوری که قریژ صدای در بلند نشه، در و باز کرد و اومد توی دفتر. بارها گفته بود که این صدای قیژژژ، گوشت تنش و آب می کنه! چرا نمی گم روغن کاری...
-
فصل خریف!
1394/08/05 12:13
حریف بهار / إی و من … أنیس خریف من / أم به طِیش ! تورا به عِیش داده اند فریب ! تو صَدر دل إی و مرا سَدر است/نصیب ! . . . خدا کند سر مهر نیایدت رقیب ! واژه یاب : خریف:پائیز طیش: رنج صدر:بالای مجلس سدر: فرو هشتن موی کنایه از سرگشتگی امیرمعصومی / آ مونیاک
-
روز/ نامه (1)
1394/07/16 12:21
به محبوب بودنِ شخصیت "جناب خان" فکر می کنم. به اینکه چرا؟ ! کم این برنامه رو تماشا می کنم اما از شخصیت بی نقاب و جسورانه ی این عروسک خوشم میاد و اینکه سانسورهای صدا و سیما، نتونسته در رفتار و گفتارش و محبوبیت ش محدودیتی ایجاد کنه. از خودم می پرسم : " اگر بازیگردان این شخصیت، در مسابقه ی خنداننده ی برتر...
-
پرسه های آمونیاک/32
1394/07/16 12:18
-
دامان طوفان خیز
1394/07/16 12:08
کاش کسی بیاید مرا بگیرد / از آغوش این همه دلتنگی؛ تبعید کند به دامان تو / که طوفان خیز است ! مرا پاره پاره جمع کردن / از آشوب تن ت / خوش تر است / تا احتضار در بستر انتظار؛ امیر معصومی/آمونیاک سیزدهم شهری/ور نود و چهار اینستاگرام : # amir_nh3
-
می شود تو را ...
1394/07/16 12:06
می شود تو را آویخت مثل قامت زنی/ پشت انتظارِ پنجره؛ یا که نه ! کوبه ی چشمِ دلواپس تو را بر جناق و سینه ی جاده زد؛ می شود از جنازه ات گذشت مثل یک شهیده/روی مین عشق؛ یا زنی که در مزرعه با مخدِّر بوسه ی کسی/ خودکشی کرده است؛ می شود تو را بُرید مثل دست سارقی / به جیب معشوقِ دیگری ! یا که بست چون دری به روی مجرمی که بیوه...
-
کانال "عور/انی" (آغاز فعالیت)
1394/07/16 11:32
سلام دوستان همیشه همراه؛ از این که بهانه ی تازه ای برای بودن در کنارتان دارم، خرسندم. " عور/انی" روت و لوتِ اندیشه های " من" ی است که می خواهد با طنازی های قلم خویش، شما را به کام تخت کشاند؛ تخت کاغذ،تخت احساس، تخت شعر! باید غنیمت شمرد هر جا که می شود دمی از حجاب جان، رخت عافیت کَند و در هوای...
-
کانال عور/انی ( تلگرام )
1394/07/16 11:20
" عور/انی" قلم پروازی های یک روح نویسنده است در کالبدی زمینی، که نامش را امیر نهادند و نسب ش را معصومی می شناسند. تخلصم امیر آمونیاک است؛ اگر شمه ای که از نویسش های من، ذائقه ی تنوع طلب شما را، تحریک کند، دلیل انتخاب این نام را به خوبی، درک خواهید کرد. هر آنچه از نوشته های من، در قالب داستان شعر مقاله و...
-
پرسه های آمونیاک/31
1394/07/16 11:01
-
آسِ/مان
1394/06/03 17:16
از من نپرس چرا دوستت دارم؟ ! - آسمان به تابیدن خورشید مشکوک می شود؟ !- تو آسِ/مان باش من هور می شوم . . . . سوال دیگری هم هست؟!؟ ! واژه یاب : هور=خورشید آس=تکخال مان=خانه امیر معصومی / آمونیاک مرداد ماه نود و چهار
-
پرسه های آمونیاک / 28
1394/06/03 17:15
-
دسیسه ی فرشته ها!
1394/06/03 17:14
چشمان ما به دیدن حقیقت/ متهم است ! چشم ها را باید شست ... دستان ما به خلقت خدای جعلی/ آلوده است ! دست ها را باید شست ... پای زمین در گِل مانده است/ دسیسه ی فرشته ها بودیم ! زمین را باید شست … . . . افسانه ی وجود خدا را باز نویسی کنی ! زندگی را با سر باید دوید! . . . دنیا را نگاه کن ! تو را می بیند ! امیر معصومی/...
-
پاشنه ی خواب
1394/06/03 17:10
می دانی پنجره شبیه چیست؟ ! یا گنجشک اهل کجاست؟ ! یا نسیم نام مستعار کدام خاطره است؟ ! شاید ندانی امروز آفتاب از کدام بام طلوع کرده است؟ ! و رنگ غروب، تراوش تنهایی کدام عاشق است که عاشقت شده است؟ ! به هیچ کدام فکر نکن ! جواب ها خودشان راه چشمان تو را بلد هستند امشب می آیند و پاشنه ی خواب را از پلک هایت بیرون خواهند...
-
گروگان
1394/06/03 17:09
بوسه های م/ت در بند خنده های ت/م مانده است ... چشمانت را ببند ! این یاغی را ندید بگیر میخواهم گروگان های لب ت را آزاد کنم .......! امیر معصومی/ آمونیاک سال نود و دو
-
پناهگاه
1394/06/03 17:07
صدایی که هم اکنون می شنوی اعلام وضعیت قرمز است به پناهگاه خود برو ! این جنگِ تحمیلی تجاوز تو بود ! . . . مژه بر مژه لشکر آراسته ای سیاه پوش ! من بی سلاحِ رزم خلع از زرهِ ایمان همان بَدَوی بی گناه ! لب بر لب سنگر چیده ای گنجینه ی زبان را ! هدف می گیرم انبار مهمّات ت را - پنهان به زیر دامن ت ! - چین بر چین شکاف ها را...
-
پرسه های آمونیاک / 27
1394/06/03 17:06
-
آقا و خانم الف / با
1394/06/03 17:03
خانم ب: چرا اجازه میدی، در هر زمینه از زندگی ت نظر بده؟ ! آقای الف: نمی فهمه ! خانم ب: پس چرا با یک آدم نفهم معاشرت میکنی؟ ! آقای الف: این چیزیه که تو نمی فهمی !!! اگر می فهمیدی به خودن اجازه نمی دادی درباره دوستان من نظر بدی !!! خانم ب: من عزیز توأم؛ با بقیه فرق دارم ! آقای الف: پس بفهم!همین! خلاص ! امیر معصومی /...
-
مزاج زندگی!
1394/06/03 16:56
مزاج زندگی خراب است ! فاحشه را می خورد، مردِ هوس، بالا می آورد ! این درد مادر زادی نیست! دل پیچه اش همه از سرِ بی پدر و مادری است ! امیر معصومی/آمونیاک سال نود و یک
-
رساله دلدادگی / فطریه
1394/06/03 16:51
در رساله ی دلدادگی، آنکس که یک ماه از دل شکستگی معشوق امساک کرده است، فطریه اش بر حسب بوسه است و آنکس که بر دلتنگی صبر کرده است، بر حسب آغوش . بر معشوق راه دور، مستحب است، نماز عید را در چشمان عاشق اقتدا کنید . *** بنا بر احتیاط واجب، آنکس که عاشق تر است، بر پرداخت فطریه، اولی تر است . کفاره ی عشاقی که از دلتنگی، دل...
-
دفتر نوزدهم خاطرات کودکی" سفر 2"
1394/06/01 12:24
منزل جان ! باز زمستان شد و خلق و خوی انقلابیت جان گرفت؟ ! ای که قهرت به سانِ کرشمه ی غزالان دشتِ یوز دیده است! به کجای زنانگی ت چنین غرّه ای که دندان مرا به گوشت شیرینت، دعوت می کنی؟ ! به آن جفت ساق نازکِ دونده یا دو چشم رمنده ای که خشم مرا فرو بنشاند؟ ! خوب گوش هایت را باز کن ! سال ها می گذرد و هرگز نخواستیم دیگری را...
-
دفترهجدهم خاطرات کودکی" سفر 1 "
1394/06/01 12:21
عزیز جان بی سلام! بی علیک ! می روم سفر؛ آنقدر دور که طنین صدایت در گوش هایم گم شود و تصویر خنده هایت در برکه ی چشمانم، مواج گردد ! می روم غربت، آنجا که صدای دریا، خاطره ای را به یادم نیاورد و گنجشک کان، از خانه ی تو خبر نیاورده باشند ! می روم تنهاگردی؛ جوری که از سایه ی خویش هم بترسم، مبادا اجیر کرده ی تو باشد ! نه...
-
لبی با طعم تمشک
1394/06/01 12:18
توی آغوش من جمع شد و موهاش و دسته کرد : " باز هم این چکاوک های فضول !!! نشد یه روز صبح فرصت بدن من با بوسه ی تو از خواب بیدار شم ..." ... به خودم فشردم ش : " سفارش من و انجام می دن گلم . " چهره ش و به نشانه ی تفکری عمیق در هم کشید و یه چشم و کوچکتر از چشم دیگه گرفت : " چطور؟! " ... بینی م...
-
آشوب
1394/06/01 12:03
صدای آشوب می آید از شهر تنت ! عشوه های هر صبحِ آینه از شانه ی چوبی ت یک یاغی ساخته ریشه کرده است درون سرت؛ چون تاکی سبز/ پیچیده به دور موهایت ... فرو ریخته ... قاب گرفته رخسارت را ... خمار از چشمانت/ می ریزد شراب از نگاهت/ مست می شود و جمعی به خونخواهی لبانت برخواسته اند ! . . . از کدام قطب بروم که بر مدار بوسیدنت گم...
-
پرسه های آمونیاک / 26
1394/06/01 12:01