می شود تو را آویخت
مثل قامت زنی/ پشت انتظارِ پنجره؛
یا که نه!
کوبه ی چشمِ دلواپس تو را
بر جناق و سینه ی جاده زد؛
می شود از جنازه ات گذشت
مثل یک شهیده/روی مین عشق؛
یا زنی که در مزرعه
با مخدِّر بوسه ی کسی/ خودکشی کرده است؛
می شود تو را بُرید
مثل دست سارقی / به جیب معشوقِ دیگری!
یا که بست
چون دری به روی مجرمی
که بیوه گی/جرم اوست؛
می شود تو را دَرید
چون حیای دختری/در شب زفاف جبریَ ش؛
یا که دوخت
مثل وصله ی نچسب فاحشه
بر تن زنی که شغل او/ روسپی گری ست؛
می شود تو را زدن
مثل بوسه ای به گونه ات
یا که ضربه ای روی تخت؛
می شود تو را رها کنم
چون زنی در شب عروسیَ ش
یا که معشوقه ای میان یک خوشبختی محال؛
می شود تو را پرسه زد
برای گذر از زمان
یا تمام کردن یک رمان ؛
…
…
…
ثبت تو هر کجای زندگی ممکن است
تا که نقش تو در خیال خودت/ کنار من چگونه است؟
امیر معصومی/آمونیاک
اینستاگرام: