عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک
عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک

" صبحانه / نهار/ شام "


می خواهم کدبانویم باشی
روزم را دل انگیز کنی با یک صبحانه ی مختصر
یک فنجان داغ، لب بیاوری برایم
یک لقمه ی دلخواه از هر کجای آغوش ...
عسل بریزم هر کجای خامه ی تنت
یا برای رژیم م، ‌دمنوش گذاری
به روی نفس ...
دمش از تو
نوشش با من ...

یا برای چاشت
نان و پنیر را به غمزه بپیچی
در کنار سبزی خاطرت
و سلامتم را تضمین کنی ...

یا چرتم را بگیری بعد از نهار
با دسری از بوسه های ژله ای
به طعم توت فرنگی
که رسته در بیشه های یواشکی تنت/م ...

می خواهم بنشینی کنار شومینه
حالا که برای عصرانه آمده ای ...
کمی بیشتر بمان
آنقدر که سرخی آتش به گونه ات
سرایت کند
گرمی اش به گریبانت ...
تا باز کنی
آن دکمه های شکلاتی پیراهنت را...
تا خمارِ قهوه/ای چشمانت دم کشد
من میوه های فصل تنت را می چینم...
شام هم نمی خواهم بانو
سیرم از هر چه اشتهای مرا
از چشیدن دست پخت تو
در وقت خواب، بگیرد ...
می خواهم کدبانویم باشی
تجربه کنم
بی وزنی را در آغوشت ...


امیر آمونیاک / معصومی
بیستم اسفند ماه یکهزارو سیصد و نود و دو

" مبادا عشق "

خانه تکانی ت تمام شد؟!
حالا پنجره هایت را ببند،
می خواهم بروم ایوان
پیراهنم را بتکانم...
مبادا شمیم عطرش
اراده ی نیامدنت را
سست کند؟!
....
مبادا عشق !
مبادا دلتنگی !


امیر آمونیاک/ معصومی
اسفند ماه نود و دو

" اردی / بهشت "

بهارم که تو باشی
من اُردی/بهشتی می شوم
ازشکوفه های بوسه ات...
قرارمان تیر/رس چشم ها...
برای چیدن لب هایت می آیم

پی نوشت: 
معشوقِ جان به بهار آغشته ی من
چه تعبیر ها که به تمثیل درمی آیند..!!!


امیر آمونیاک/معصومی

فروردین نود و سه

" شناسنامه "

نام:امیر
نام پدر:صادق
شماره شناسنامه: "1376"....

"از من که گذشت
از این بهار هم بگذرد
یک هزارمین / بوسه ی تو را احتکار خواهم کرد
برای
سی صد/ه ی دیگر
که
هفت /هزار ساله می شویم
شش/ جان گرانتر
ناز لبت /م خریدار خواهد داشت..."

***
تاریخ تولد: یک هزارو سیصد و پنجاه و هفتمین چشمکِ ستاره ی ناهید..!

امیر آمونیاک/معصومی

فروردین نود و سه

" محکوم به اقدام "

مجرمی به حمل مخدرِ کریستالیِ چشمانت،
محکوم به اقدام میشوی : ...!
بوسه در ملاء عام !

امیر آمونیاک / معصومی 
اردیبهشت نود و سه