ازم پرسید: "چرا
دهه اول محرم سیاه می پوشی؟!"
گفتم: " به احترام پدرم. به احترام عقایدش."
گفت: " همین توقع و از پسرت هم داری؟!"
…
برای جواب دادن به
این سؤال باید به عقایدم فکر می کردم که چی هستند؟!
هر چند سال های اول
دبیرستان بودم که یک سخنران در مراسم عاشورا گفته بود:
" اجازه ندهید در برابر عقاید شما علامت سؤال قرار دهند؛ما خیلی
از باورهایمان قلبی است؛به کسی اجازه ندهید، با احساس لذت شما از
یک باور، علمی بر خورد کند!"
.
.
.
الان تنها چیزی که
برام از احترام گذاشتن پسرم به عقاید من مهمتر هست، اینه که باورها و عقایدم رو در
مرز قریب به چهل سالگی، حلاجی کنم.
بعضی سوال ها جواب
ندارند، تفکر دارند!
امیر معصومی/آمونیاک
بیست و هفت آبان ماه نود و چهار