الف: دوستم داری؟!
ب: هربار این سوال و می پرسی، نگران میشم.
الف: چرا؟!
ب: شک می کنم شاید چیزی بین ما تغییر کرده؟!
الف: نه!هر بار می پرسم جواب جدید و زیباتری می شنوم. حالا دوستم
داری؟!
ب: ( لبخند می زند )
الف: سر حال نیستی امروز.
ب: هستم، فقط...دوستی با تو، حرف نداره!
الف:دوستی؟!… عاشقی با من چطور؟!
ب: میشه هفته دیگه بپرسی؟! الان دلم درد می کنه.
الف: به این می گن "عشق هورمونی"!
ب: به مسکّنی هم که باید برام بگیری، می گن"مفنامیک اسید"!
الف: هاهاها...دوست ت دارم.
ب: عاشقتم.
امیر معصومی /
آمونیاک
شانزده آبان ماه نود و چهار