عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک
عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک

عشق کارما ندارد / قسمت آخر


 

قبل از ورود به این بحث،‌ یادآوری این نکته لازم به نظر می آید: از آنجا که مباحث عقلی، پیرامون کارما، بر پایه ی یک آگاهی شخصی و حاصل مطالعات چند سال اخیر است، اگر منابع مذکور در این مقاله به طور مشخص از کتاب های اسلامی هستند به دلیل آشنایی بیشتر خوانندگان با این مذهب و پیشینه ی ذهنی است. در ادامه به چند مطلب برگزیده که ذیل کارمای تقدیری قابل بحث است اشاره می کنم و این مقاله ی سه قسمتی را می بندم.

 

در پذیرش کارمای تقدیری، قبول چند نظریه به عنوان پیش فرض، ضروری است:

اول اینکه آدمی به انتخاب و اختیار خویش در این جسم حلول کرده است و تمام افرادی که به هر نسبت یا دلیل در داستان زندگی وی حضور دارند، انتخاب خود او هستند.( نظریه ی انتخاب)

برای مثال طبق آموزه های دینی، خداوند در زمان خلقت آدم( آفرینش جسم او از عنصر خاک ) با مخالفت فرشتگان مواجه شد که آیا کسی را در زمین قرار می دهی که فساد و خونریزی کند؟!*

در تفسیر این آیه آمده که حافظه ی فرشتگان از آفرینش انسان مسبوق به سابقه بوده است.

در جایی دیگر، این داستان از شخصیت خوش نام عرب، آمده است که شخصی از وی پرسید:

" سه هزار سال قبل از حضرت آدم چه کسی بود؟‌!‌"

وی جواب داد: " بشر! " ... شخص پرسید: " پیش آن چه بوده؟!‌" ؛ بازهم جواب داد:‌" بشر."

مرد چندین بار سوالش را تکرار کرد و هربار یک جواب شنید و سکوت کرد. در نهایت جواب شنید:

" اگر سی هزار بار دیگر هم می پرسیدی، جواب می دادم بشر!‌ " **

نه صرفا به استناد منابع مذهبی جهان، که در علوم مختلفی از نجوم و کیهان شناسی، زمین شناسی، باستان شناسی و زیست جهانی و ... ، داستان هایی مشابه می خوانید که همه ریشه در یک تاریخچه ی جهانی مشترک دارند؛ این خاطره ی جمعی در حافظه ی جهان، برای من دلیل کافی است تا اندیشه ام جان بگیرد که آدمی بارها به این جهان آمده و رفت است!‌

و هر بار قبل از هبوط به زمین انتخاب های آگاهانه ای برای چرا و چگونه آمدنش داشته است. گذشته از مباحث پیچیده ی علوم طبیعی و ماوراءالطبیعی به پیمانِ مشهورِ آلست اشاره می کنم!

" ... ألست بربکم.قالوا بلی..." ؛  جمله ای که به داشتن آگاهی در عالم بقا، دلالت دارد.***

ملاحظه می کنید؟! در تاریک ترین دالان های داستان سفر یک روح، رد پایی از آگاهی به چشم می خورد اما آدمی، این آگاهی را از کجا آورده است؟!

بی شک مخاطبان این مقاله افرادی هستند آزاد اندیش که سوای هر دین و شریعتی، به دلیل عقل و فطرت پاک خویش،‌ به وجود خداوند باری تعالی، به عنوان روحی خالق و قادر،‌ ایمان قلبی دارند.

 چنین باوری ما را به این امر دلگرم کرده است که همه نفخه ای از روح خداوندی هستیم که برای نمایشی از توانمندی های خدایی خویش،‌ در قالب جسم هایی با رنگ و ظاهر و شرایط متفاوت به زمین آمده ایم تا با قدرت عشق ورزی خویش، روح های گمشده ی این زمین سرد و تاریک را به سر منشأ سعادت خود، آگاه کنیم. ****

ما در میان انتخاب های بی شماری که در انتخاب جنسیت و نام و پدر و مادر و زمان و مکان تولد و زندگی و .... داشته ایم، بهترین گزینه ها که در واقع بهترین ابزار کارِ ما، در انجام شغل الهی مان (دارما) بوده است را بر گزیده ایم و راه سفر به زمین را پیش گرفته ایم!

( نکته ی حایز اهمیتی را در همین قسمت عرض می کنم؛ کودکانی که با معلولیت های جسمی یا بیماری های لاعلاج به دنیا می آیند،‌ الزاما با کارمای تقدیری به دنیا نیامده اند!‌ گاهی این امر،‌ انتخاب خود وی بوده است قبل از درکِ نعمت وجود! شاید شما هم مانند دوست من ایراد بگیرید که چنین وجود و تولدی نعمت نیست، من جواب خواهم داد: " چشم ها را باید شست،‌جور دیگر باید دید! " این پرانتز را در پاراگراف های مرتبط ادامه خواهم داد. )

دوم . در کارمای تقدیری مهم است که برگشت دوباره به جهان را پس از مرگ، باور داشته باشیم.

در بند اول عرض می کردم :

زمانی که روح انسان در عالم بقاء در جوار روح اعظم خداوندی، شاهد زمین و زمینیان است،‌وقتی برای آمدن به زمین و شروع شغل الهی خویش تمایل نشان می دهد،‌ در ابتدا،‌چون هماهنگی این روح در اولین سفر، با این عالم مشکل است، انسان مراحل جماد و نبات و حیوان بودن را طی می کند تا در نهایت لایق حلول در جسم اشرف مخلوقات، انسان شود.

در اینجا نکته ی ظریفی وجود دارد که مبحث تناسخ را به ذهن متبادر می کند.خلاصه عرض کنم این موضوعی کامل مجزا است. روحی که قابلیت حلول در جسم آدمی را پیدا کرده باشد، هر اندازه که روح ضعیف و آلوده ای بشود و نتواند راه برگشتِ پس از هبوط را به راحتی پیدا کند،‌ هرگز در سفر بعدی به جسم حیوان، وارد نمی شود. سفر وی برای دستیابی به تعالی روح، هزاران هزار بار نیز که تکرار شود،‌ هم چنان در جسم یک انسان به زندگی بر می گردد.

داستان از این قرار است که پس از پایان عمر زمین،‌ در روز رستاخیز، تمام روح ها، گرد هم آمده و کارماها تسویه می شود.

انسان های نیک اندیش و نیک گفتار و نیک کردار، به عنوان روح های برتر- گوروها و آواتارها – در نقش راهنما و پیامبر و یا هر انسانی که قابلیت تعلیم درس زندگی را به شما داشته باشد، به این جهان بر می گردند. گاهی این ارواح، نقش های بسیار سنگینی را انتخاب می کنند. نقش هایی که شاید از نظر شما منفور و لایق نابودی باشند! به این جهت است که گفته می شود تمام انسان ها ارزش وجودی برابری دارند. اما نسبت به نقشی که بر می گزینند، می توانند محبوب شما باشند یا نه!‌

هر کس در رابطه با یک انسان، تنها اجازه دارد به نقش او، در زندگیش بله یا خیر بگوید اما اجازه ی هتک حرمت و فحاشی و بی حرمتی به هیچ انسانی را ندارد.

- این مبحث مجال بیشتری می طلبد، این اندک را پذیرا باشید. -

بدین جهت است که هر انسانی قابلیت پیامبر شدن در طی سفر های متعدد به زمین، را دارد تا در نهایت بتواند به عنوان روحی کاملا آگاه، به پروردگار خویش ملحق شود.

اینجاست که هدف از زندگی آدمی، ‌درک مقام رضوان و قربت الهی است، چیزی که من بارها به عنوان ذهن یا ضمیر برتر در نوشتارم از آن نام برده ام، نه بهشت موعود!

جهنم آدمی همین روزهای ناکامی و درد و رنج های ویرانگر است، چنان که بهشت وی،‌ لذت از زندگی در لحظه ی اکنون است و روز به روز کسب لذت و فیض بیشتر از درس های زندگی و رفتن به گامی بالاتر در مراتب خداوندیش.

پس حالا می دانیم که همراه هر سختی، آرامشی هست! تک تک انسان هایی که دلیل آزردگی خاطر شما می شوند،‌ تا زمانی که شما بخشش و دهشی بی مزد و منت را نیاموزید، ملکِ موکل بر عذاب شما در این جهنم روحی خواهند ماند و نیز ... هر آنچه که آرامش و لبخند و سعادت را از شما گرفته است! قبل از اینکه دوباره با آنها – در نقشی متفاوت - به زندگی برگردید،‌ درس تان را بیاموزید و رهایشان کنید!‌

با آغوش باز به دیدار مشکلات بروید!‌ با نگاهی تازه و وسیع!

به انسان های منفور به چشم آموزگار نگاه کنید! ادب از که آموختی؟!‌...

به انسان های معلول، جسمی و ذهنی!‌ به دلیل حضورشان در زندگی شما و چگونگی بودنشان!

به ... به ... به ....

با ستیز و عناد و انتقام جویی از جهان،‌ برای خودتان مرگ ناگهانی، نخواهید!‌ خداوند عمری برابر به همه ی انسان ها عنایت کرده است!‌ افزایش یا کاهش طول عمر ما، ارتباط کاملا مستقیمی با نوع انتخاب ها و عملکرد های ما دارد! مراقب افکارتان باشید!‌ قدرت ذهن گاهی در کمتر از ثانیه بر زندگی شما موثر خواهد بود!‌ و این را به خاطر بسپارید که:

کارماهای مثبت شما، عزیزانتان را نیز مستفیض می کند!

مثالی که خیلی مشهود است،‌ ازدواج،‌ شریک شدن، دوستی و همراهی دو انسان کاملا متضاد با هم، یکی با روح روشن و آگاه و دیگری، روحی مانده در تاریکی جهل است!

این همان ماجرای روح برتری است که در ازای کارمای مثبت شما، به کمک عزیزان تان می آیند تا دغدغه هایی از دوش شما برداشته شده و به مسیر تعالی خود، با تمرکز بیشتری ادامه دهید. دیگر نپرسید فلان دختر یا پسرِ سرکش و شرور،‌ چرا چنین همسری شایسته دارد یا فلان دزد و کلاه بردار،‌ چطور سر به صلاح می شود و با یک حامی خوب به اوج موفقیت می رسد! یا چنین فرزند خوبی از آن پدر و مادر بد، بعید است!‌

برای عزیزان تان طلب خیر کنید و تا می توانید آن ها را شریک کارماهای مثبت خود کنید ولو اینکه روح شان هم خبر دار نشود! شما عاشقانه زندگی کنید که عشق، کارما ندارد، نور دارد، نور!

 

 

پی نوشت:

* آیه ی سی / بقره

** در کتاب نواسخ التاریخ این داستان به علی بن ابی طالب،‌ نسبت داده شده است.

*** آیات 172 و 173 سوره اعراف داستان عالم ذر

**** سوره ی حجر / 29

قرار بر این نیست که در این مقال اندک، من از انگیزه ی خداوند بر خلقت آدمی،‌ نظریه پردازی کنم،‌اما چاره ای نیست که توصیف این بنای فکری در چند و چون کارمای تقدیری،‌ از کنار هر دهلیز اندیشه که گذر می کنم،‌دریچه ای رو به وسعت روح آدمی، برایتان بگشایم تا با تفکر خویش به صحت و سقم این نظریه، پی ببرید.

در توضیح اینکه خداوند از روح خویش در آدمی دمید،‌تفسیر و توضیح فراوان است که می توانید معنای دقیق آن را در تفسیر ذیل آیه، تحقیق کنید اما آنچه اینجانب برای گفتن دارم جز این نیست که اگر خدا نباشیم، آمده ایم تا ادعای خدا بودنمان را ثابت کنیم! این که پشت پرده چه اتفاقی افتاده است که ما امروز، اینجا، در محدوده ی زندگی خویش، با انتخاب های آگاهانه ی ما در جنگ و جدالیم،‌ من هم نمی دانم؛ چیزی که در آن شک ندارم،‌ درک واقعیت تمام افسانه هایی است که امروز به من حس خدا بودن می دهد. همان حس نابی که منصور حلاج را بر دار کرد!‌ اما با اندیشه ای منحصر به فرد خویش!

 

 

منابع:
علایم ستاره ای لیندا گودمن
سری کتاب های پال توئیچل /کارلوس کاستاندا /سیلویا براون / دبی فورد و مقالات مرتبط


سپاس از بودن همه تان

دوم آذر ماه نود و سه

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد