عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک
عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک

" مردها زود می میرند! "



لازم نیست مرد باشی که بدانی هر چقدر یک زن، زنیت خرج می کند پای زندگی و تن به نیستی نمی دهد، برعکس، مردها زود می میرند!

بله! مردها طول عمرشان به اولین سلامی که بانو، سرد یا دیر جواب بدهد هم قد نمی دهد!

مردها جوانمرگ می شوند در همان اولین عاشقانه ای که زن آرزوهایشان را، با آمدن اولین رقیب از دست می دهند!

مردها جان به لب می شوند با اولین سکوت مرگبار نامزدشان که نمی خواهد بگوید و برنجاند به خیال خودش؟!

مردها غرق می شوند و نفس شان بالا نمی آید در اولین اشک های بانو که نمی دانند به کدام مصیب جبران ناپذیر! چنین می بارند!

مردها جان به جان می شوند با اولین قهر خاتون شان! و عمرشان به سر می آید همان اولین بار که نمی دانند در میانه ی میدان نبرد عروس و طایفه ی شوهر، باید به نفع چه کسی کوتاه بیایند!

مردها آنقدر جان ندارند که وقتی از پشت در می شنوند، بانو ی باردارشان به خواهرش می گوید: " می خواهم سزارین کنم، نمی خواهم درد بکشم، پدرش چه گلی به سرم زد که خودش بزند!!!" … بشنوند و بغض خفه شان نکند که :" مگر باید چه می کردم و نکردم بانو! … " … 

مردها زود مرگ مغزی می شوند وقتی ترجمان زنان ونوسی شان را نمی فهمند و به هر زبان که عاشقانه می خوانند، بانو جواب می دهد:
" آقای فلانی رو دیدی؟!… یاد بگیر! … " …

عمر مردها کوتاه است به قد یک نفس که زنی بگوید: " دوستت ندارم " 

به قد پسر نوجوان شان که بر می گردد و بی محابا می گوید:" برو ببین بقیه برای بچه هاشون چه کارها که نمی کنند! به تو هم میگن پدر! "…

یا کمی کوتاهتر! به قد دختر جوانشان! همان روز که در محضر می نشینند و برای خریدن آبروی پاره ی تن شان، به عقد موقت و مصلحتی او با یک گرگ رضایت می دهند، شاید روزی دختر آهو نشانش، از خر شیطان پیاده شود!

شما نمی دانید اما ارتباط مستقیمی بین جیب یک مرد و نفس ش وجود دارد!
مرد ها حجم سینه شان تنگ است! به قدر همان یک کیسه نایلون میوه ای که خریده اند و بانو سیب های لک دار را به رخشان می کشد! …زود خلق شان تنگ می شود، نفس شان سنگین!

طول طاقت شان کم است، به قدر همان نیم تنه ایی که برای اولین بار هدیه می خرند و خانم به رنگش ایراد می گیرد!… زود علاقه شان جمع می شود درون پستوی دل و دیگر بیرون نمی اید که تلاش دوباره ای بکند برای خرید هدیه ای دیگر!

عرض خواستن شان کم است به قدر یک تخت دو نفره که اگر یک بار آغوش شان خالی بماند، برای ابد سرد می شود میلش به دعوت دوباره!

مردها چه خیانت ببینند، چه خیانت کنند، به هر حال از پشیمانی خواهند مرد!… از ندامت اعتماد به یک زن!…

زن ها این را خوب می دانند که اگر مردی را نخواهند، به راحتی می شود او را از ارتفاع غرورش، با سر به زمین زد ولو این بلندا به قدر لب پایین باشد تا لب بالایی که برای بوسیدن به هم می آید و گرم نمی شود!

زن ها خوب می دانند چطور می شود یک مرد را چون گربه ای دم حجله کشت و تا آخر صحنه ی زندگی نقش اول داستان بود، بی آنکه بدانند:

مردها هر چه زودتر بمیرند، روح شان مهربان تر می شود برای پری هایی که می دانند چطور می شود یک روح را به غایت مرد بودن معنا کرد!

پری ها ارواح سرگردان را خوب درک میکنند، خوب می بینند، خوب می شنوند، خوب زنده میکنند !!!

حالا 
زن اگر زن باشد، چشمه حیات جاوید را در قلبش می یابد و چشم و دل مردش را سیراب خواهد کرد… 
***
مردها قلبشان ضعیف است، زود از عشق ورزی می افتد، تنفس دهان به دهان احیای قلبی مؤثری خواهد بود.

امیر آمونیاک/معصومی
1393.3.25 

*** 
ادامه در " زن ها نمی میرند!‌" 
99
نظرات 1 + ارسال نظر
بهار 1393/05/15 ساعت 05:49 ب.ظ

زیبا مینویسید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد