عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک
عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک

کلیدی بر جهان اسرار ... قسمت چهارم ( رویابینی )

قسمت چهارم ( رویابینی )

 

دوستان خردمندی که با عقل فرزانه و اندیشه ی بی حصارشان این مباحث را دنبال می کنند به خاطر دارند که عرض کردم:

ضمیر ناهشیار، تحت تاثیر ضمیر خودآگاهی است که فارغ از چهار چوب های مدوّنِ احساس های پنجگانه و شعورِ هنجار اجتماعی!، نگاهی فراتر از یک عالم خاکی، به این جهان کیهانی دارد، دارنده ی چنین نگرشی، وجود جهان های موازی را هم زمان با زندگی مادّی اش بر روی کره ی زمین پذیرفته است، و می داند که گذشته از تقدیر الهی که بر خلقتش "باید" شده است، سایر امور زندگی، در دست اختیار خود اوست و این قبولِ هیچ انسانی نمی افتد مگر اینکه بپذیرد، تبر از دوش بت بزرگ بردارد و به رسم انسان های بزرگ، به جان باورهای تعریف شده از جانب دیگران، بیافتد!

بله، تا صاحب آرزو های بزرگ نباشید، رویاهای زیبا نمی بینید و پیش پایتان روشن نخواهد شد.

تمام آنچه می خواهم امروز در مقوله ی رویابینی برایتان بگویم ایجاد مرز بینِ رویا بینی و هنر خواب دیدن است!

برای مثال در قالبِ نویسنده، با یک سوال ساده از خودم شروع می کنم...

نویسنده : " شما که هستید؟!"

من: "  امیر آمونیاک،  سی و اند ساله،  متولد ایران،  مسلمان زاده، تحصیلات آکادمیک و شغل، عمله!"

نویسنده: " خب، اگر شما یک زن بودید به نامِ هوگو شی سارو، هفتاد و پنج ساله، متولد یکی از قبایل آدمخوار، بی هیچ آیین مذهبی، بی سواد و شغل شکارچی!، اگر شما در چنین شرایطی متولد می شدید، چه تفاوت هایی با امیر فعلی داشتید؟! "

من: " خیلی که فکر کنم فقط به این جواب می رسم که داشته هام متفاوت بودند! "

نویسنده: " این یعنی  تصور و ذهنیت ت از  اونچه که هستی، زیر سوال نمیره! "

من: " نه، نمیره، من هر کجای این عالم هستی و در هر زمان و هر جنسیتی که متولد می شدم باز هم نگاهم به جهان متفاوت بود و به دنبال تغییر و رشد و شناخت در چون و چرای شعور کیهانی بودم، من باز هم فکر می کردم، می نوشتم، و اندیشه های نو می ساختم! "

نویسنده: " حالا با این نگاه تازه، این سوال رو چطور جواب میدین؟! شما که هستین؟! "

من: " یک وجود، یک هست، یک بودن، فوق این جسم."

نویسنده: " تا حالا این " هست " رو دیدی؟! این " بودن " رو لمس کردی؟! "

من: " حس کردمش! در عالم رویا . "

***

و این تمام فلسفه ی پیچیده ی کیستی ِ شماست ، به همین سادگی؛

تمام اویی که شما در عالم رویا می بینید، خویشتن اصیلی است که با بسته شدن چشم ها،  و فارغ شدن ذهن از معادله های زمینی، فرصتی برای اکتشاف عالم هستی، به معنای واقعی، پیدا می کند، این زمانی است که پرده ای از دانسته های شما - در تمام طول عمر زمینی تان -فرو می ریزد، از قالب جسم خارج می شوید و به هر جا که جوابی برای سوال هایتان وجود داشته باشد، سرک می کشید!

به هر " جا " که " جوابی " برای " سوال هایتان " وجود " دارد" !

جهان موازی را به خاطر دارید؟! شما هر گاه می ترسید، مضطرب می شوید، دل تان شور می افتد، ذهن تان تصورات موهومی خلق می کند که جهان های موازیِ تیره و ترسناکی می سازد، همان جهان هایی که وقتی ذهن تان از حصار تن خارج می شود، با آنها دچار چالش شدید می شود زیرا او به دنبال اهداف والاتر و دریافت های بیشتری است اما شما راهش را مسدود کرده اید!

در رویا و کابوس تفاوتی نیست که ندانید!

کابوس، رویای گنگ و سردر گمی است که از ذهن آشفته ی شما جان می گیرد و هیچ کداممان، تا کنون نشنیده ایم که کتابی در تعبیر کابوس ها نوشته شده باشد زیرا ذهن هوشیارِ شما هیچ دلیل عقلانی و موجهی در اندیشیدن به آن ندارد!

کابوس ها فرضیه های پوچی هستند که شما در طی روز بدون هیچ پشتوانه ی منطقی، صرفا بر اساس عدم کنترل ذهن بر اتفاقات جاریِ زندگی، به آنها پرو بال می دهید، بدین جهت است که کابوس های متعدد یکی از راههای شناخت بیماری های روحی و روانی است.

این موضوع حسابش از رویابینی جداست! تنها نقطه ی اشتراک این دو، ذهن آدمی است با این تفاوت فاحش که رویا، پردازشی از افکار درست و منطقی شماست؛

بله ما خواب های بد و ترسناکی هم داریم که در سلسله مباحث تعبیر خواب قرار می گیرند و همگی پیام هایی نا خوشایند از عالم متافیزیک هستند، همانگونه که رویاهای صادقانه، در یک حد فاصل از زمان بیست و چهار ساعته ی زمینی، در طی یک روز یا روزها و سال های متمادی، بالاخره تعبیر می شوند!

این مختصر درباره ی تعبیر خواب نیست، پلی است میان افکار روزانه ی شما است با خواب هایی که می بینید. می خواهم بگویم، هر چقدر هم به نظرتان رویایی که می بینید با زندگی روزمره تان بی ربط باشد، اما پیامی است که " وجودِ آگاه تان" برای شما آورده است. وجودِ آگاه، مرتبه ای برتر از ضمیر خود آگاه است، این همان تفسیر روشنی است از اینکه عده ای " چشم بصیرت " دارند؛ وجودِ آگاه چشم سومی دارد که حواس پنجگانه را به سیطره ی خود در می آورد، به همین دلیل ضمیر ناهشیارِ قدرتمند تری برای فرد تربیت می کند که در چند راهه های چه کنم؟! بهترین انتخاب ها را در لحظه های آنی برای فرد، نمایان می کند.(یک ویژگی افراد موفق)

این وجودِ آگاه ارثی نیست،  تنها تفاوت چنین اشخاصی با شما، در قدرت کنترل ذهن و  شناخت عالم خواب است، آنها رویاهایشان را در مشت دارند، چگونه؟!

آنها خودشان را باور دارند! فردِ با بصیرت، در هر جایگاه انسانی( جنسیت و نژاد و فرهنگ و تحصیلات و ... ) که باشد، در هر وضعیت جسمانی که هست( زشت یا زیبا، معلول یا ... )،

" بودنش"، " هستی" و " وجودش"  را فراتر از چهار چوب های زمینی می بیند، او در ذهن خود به هر زبان و لهجه و گویشی به این باور روحی رسیده است  که :

" تن آدمی شریف است، به جان آدمیت ... نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت

خور و خواب و خشم و شهوت، شغب است و جهل و ظلمت ... حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت".

 

کافی است باور هایتان را از نگارش من درباره ی کلید جهان اسرار، گرد هم آورید تا هفته ی آینده با موضوع " هنر خواب بینی" این بحث را کنار هم ادامه دهیم.

 

 

***

پی نوشت:

بی گمان در جمع دوستان کسانی هستند که کتاب های " کارلوس کاستاندا " را مطالعه کرده باشند و این بخش از گفتار برایشان آشنا باشد؛ هم چنان که در قسمت های قبلی، کامنت های مرتبطی با نظریه های وی از طرف خوانندگان، مطرح شد؛

 من برای گروه دیگری از دوستان که با نگاهی نو یا برای اولین بار با این مبحث ( هنر خواب دیدن) مواجه شده اند، گزیده ای از مطالب کارلوس را که در راستای این سلسله مقالات موثر باشد، با برداشتی مفید و عاری از حاشیه های عقیدتی و فرهنگیِ این نویسنده، که مستلزم مطالعه ی تمام نوشتار های اوست،در مقاله ی بعدی بیان می کنم. امیدوارم بتوانم در رسیدن شما به  آرامش قلبی، گامی فراتر از چند نوشت پاره ی نظری ارائه دهم. اگر شما بخواهید...


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد