عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک
عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک

" از جسارت ازدواج تا حماقت طلاق! "


دردهای آشنا  ( قسمت دوم)

 


از جسارت ازدواج تا حقارت طلاق !!!

 

مقوله ی ازدواج!.. فطرت؟!.. غریزه؟!.. فرهنگ؟!.. سنت؟!.. یا.... تابو ؟؟!!!

 

در آغاز سخن؛ مهم است که شما به این مقوله، از چه دیدگاهی نگاه میکنید. قبل از بیان هر نظریه شخصی، خاطر نشان میکنم که خوانندگانی با تجربیات و شرایط مختلفی در این جمع حاضرند...:

1. مجردین (شامل دو گروه: کسانی که تا به حال با هیچ جنس مخالفی، تجربه ی جنسی نداشتند، در کنار گروهی که بدون ازدواج، چند صباحی زندگی مشترک داشته اند.)

2.متاهلین ( دو گروه خوشبخت و بد بخت!)

3. مطلقین مجرد ( آنان که به هر دلیلی پس از جدایی، هنوز مجردند – شامل دو گروه: آنانی که در کنار فرزندانشان هستند و آنها که دورند )

4. مطلقین متاهل (آنان که به هر دلیلی دوباره وارد زندگی مشترک شده اند – چندمین بارش هم مهم است - ) .. اما ...

5. گروه مخاطب من : متاهلینی که در جریان زندگی مشترک قرار دارند و دوران طلاق عاطفی ( روانی) را طی می کنند.

با این حال؛ تلاش من یک جمع بندی بر تمام ایده ها و تجربیات خوانندگان، و نیز به اشتراک گذاری تمام نظرات آزاد است.

 

و اما اصل مطلب :

 

مبنای ازدواج شما چه بود؟! عشق ... یا ... سنت ؟!

عشق نبود؟! ... هوس بود ؟!  ... یا سنتی که... نوعی اجحاف بود ؟!!

امر مسلم،در این بحران روحی – روانیِ مورد بحث که منجر به طلاق عاطفی شده است، شما یک شریک زندگی دارید نه یک جفت روحی سازگار! ...  قبلا در این زمینه به طور کامل صحبت کرده ایم :

 http://dastanhaye-saiberi.blogsky.com/category/cat-10/

 

دردِ آشنای امروز، سخن از  حقارت های تلخی است که همسرانِ نا خواهان، به هزار و یک دلیل گفته و نا گفته، در طول زندگی مشترک مجبور به تحمل هستند.

این حقارت ها صرفا از جانب همسر نیست، گاه فشارهای روانیِ ناشی از تنهایی، ما را وادار به ارتکاب اعمال نامتعارف یا برقراری روابط پنهانی می کند! که خود سرخوردگی ها و تحقیر شدنهایی به دنبال دارد اما در این لحظه هیچ قضاوتی بر صحت و سقم این مساله ندارم! ندارم! ندارم!... چرا ؟! ...زیرا :

انسان موجودی اجتماعی است، در یک برابری حقوقی از نظر جنسیت، زن  و  مرد ندارد! ...

در برابری حقیقی، آزادی عمل و حضور اجتماعی، متناسب با قابلیت ها و تفاوت های منحصر به جنس مرد و زن، تعریف می شود که مبنای عقلی و عرفی دارد و ایرادی بر آن وارد نیست. اما ... متاسفانه در فرهنگ ایرانی – اسلامیِ ما که آمیخته ای از تقلیدهای کورکورانه و عاری از تفکر های فردی است... بدوی ترین نیازهای انسانی به سخت ترین راه های ممکن حاصل می شود!

به طور مثال: نیازهای روحی – جسمیِ توامان، که علت اصلی و عمده ی پیوند دو جسم مخالف است... همان که ما را در فرهنگ خویش، محکوم به ازدواج می کند ...

از این نظر عرض می کنم "محکوم "  چرا که در خانواده های سنتی، دوران آشنایی بسیار محدود است، شریک زندگی و زمان و مکان مناسب برای ازدواج را، بزرگتر ها تعیین می کنند، با هر تفاوت فکر و ایده و اندیشه ای که دارند !!!

البته این بدان معنا نیست که در ازدواج های عشقی، بُرد با دختر و پسر عاشق است... خیر .. متاسفانه از آنجایی که این نوع ازدواج نیز بر مبنای ساختار شکنیِ عقاید سختگیرانه ی والدین است، گاه همسران از سوی دیگر بام، می افتند!!! ...

در نهایت، خلاصه از چرایی و چگونگی این شکست های عاطفی... به اینجای سخن می رسیم که وقتی زوجین، تامین نیازهای  فردی شون رو در طرف مقابل نمی بینند، پس از کلی جنگ و جدال و یارکِشی، از دو حالت خارج نیست : طلاق رسمی (آشکار)  ...یا ... طلاق عاطفی ( پنهان)...

چرا طلاق پنهان ؟!!!!

همه ی ما از معضلات طلاق در جامعه، مطلعیم که صد البته گـَردِ قبح و زشتی این مساله، بیشتر از مردان بینوا به رخ " زنان مظلوم " می نشیند (منصف هستم و جانب مردانی که گرفتار زنان نامهربان می شوند رو نگه می دارم ) ... به طور عمده این دو دلیل، عامل ترس زنان از جدایی است:

- عدم امنیت روانی یک زن مطلقه: به ویژه در فضای بی در و پیکر آرمان های اخلاقی امروز جامعه و در نتیجه ابتلا به مشکلات روحی و جسمی، مخصوصا اگر هیچ حامی عاطفی نداشته باشد.

- عدم توانایی زن بر تامین نیاز های مالی: شامل تهیه مسکن یا نیاز های اولیه و در نتیجه سربار شدن بر یکی از مردان خویشاند ( پدر یا برادر یا فرزند پسر...و  اگر آن مرد خویشاوند، نامحرم و متاهل هم باشد که واااااااااااویـــــــــــــــلااااااااا ....... !)

هر کدام از مشکلات دیگر به نوعی ، زیر مجموعه ی همین دو گروه قرار می گیرند و هراس از دچار شدن، زنان را وادار به حفظ سر پناهی به نام همسر میکند، صرفا جهت تبرئه از اتهامات !!!!

واکنش همسران در این مرحله از زندگی مشترک متفاوت است...

زنانِ خانه دار تنها به جدایی وعده های غذایی و بستر خواب اکتفا می کنند و در قبالِ محبت های انسانی من جمله انجام کارهای منزل، شستن لباسها، بچه داری و ... از مزایای عابر بانکی مردشان!!! استفاده می کنند ... !

اما زنان شاغل قدرت مانور بیشتری دارند ! ... که در هر گروه، این جدایی عاطفی(با فاکتور گرفتن از مشکلات ناشی از حضور فرزند- ان) پیامد های فردی – اجتماعی و  روحی – جسمی خود را داراست.

در این میان گروهی از همسران، با روحی بزرگ و گاهی غیر قابل درک، با تمام احساس زنانه ی خویش، با همه ی توان، از خود گذشتگی کرده، چشم به روی همه ی نیاز های انسانی خود فرو می بندند و تا پای جان به عهدی که با خود و آرمان هاشون بستند، وفادار می مونند... من، هم چنان بر صحت و سقم این روش قضاوتی نمی کنم چرا که بازخوردهای متفاوتی در انتخاب این روش از زندگی دیده ام ... جان کلام در این ترانه گفته شده :

یه عمره بی دلیل / کنارم دلخوشی

چجوری تو خودت / غرور و مـیکـُشی؟

به هر راهی زدی / نشد آدم بشم!

نشد / مرد کسی / که می خوادم بشم !

تو آزادی بری / درُ وا می کنم

طلاق از من بخواه / من امضا می کنم!

http://www.mymelody.ir/download-music-farzad-fattahi-emza/#more

تحلیل و بررسی این مطلب، بطور خاص با شما!

 

پیامدی از طلاق عاطفی

یکی از پیامدهای طلاق عاطفی در عصر نوین که پنج درصدش به مبحث ما مربوط میشه:

" آغاز یک جستجو در یافتن نیمه ی گمشده"، یک جفت روحی که شاید بتوان با تکیه به او راهی برای جدایی یافت .. یا .. حداقل بار فشارهای روانی ناشی از تنهایی را پر کرد.

این امر به لطف تکنولوژی پیشرفته ی امروز در دهکده ی مجازی، ‌بسی سهل و آسان شده اما با توجه به فرهنگ نابسامان کشور، در بابِ‌ دوستی های سالم در بین جنس های مخالف، این وادی مجازی هم که می توانست مکان امن و مطمئنی برای رفع تنهایی و سرگشتگی ها باشد، به جایی برای عقده پروری و تخلیه های لحظه ای، تبدیل شده که با کمال شرمندگی در یک مثال آشکار باید عرض کنم به مستراحی احساسی بدل شده!!! ( عذرخواهم از خوانندگان ارجمند).

و فاجعه اینجا اتفاق می افتد که کاربر دلشکسته قبل از ورود، بهشت برینی لبریز از غِلمان دست به سینه (غلامان) و حوریان حلقه به گوش را متصور می شود!!! و بعد از اعتمادهای بیجا و تجربه های تلخ، گناه تمام این حماقت های مفتضحانه را به گردن عشق و نیمه ی گمشده می اندازد!!!

عزیز جان!

کسی که قادر به تغییر شعاع صد متری اطراف خودش نباشد، همیشه پای قدرتش در شعاع فرکانس های دیجیتالی میلنگد!

زنی که قدرت چشمان جادویی اش را در نگاه چهره در چهره ی مردش، از دست داده باشد، اعجاز سر انگشتانش در تایپ عاشقانه ها، در سردی کیبورد می ماسد که نرسد به نگاه خواننده اش!

مردی که توان به بستر بردن زن دلگیرش را از دست داده باشد، شانس نگه داشتن هیچ دوست دختری را ندارد که رقیب بی رحم، کیلومتر ها نزدیک تر است!

پس شما چاره ای ندارید جز اینکه

در تاریکی آسمان زندگی، ستاره ای پر فروغ باشید ... مبادا ماه شما، چون شب پره ها دلتنگ کرم های شب تاب شود!!!

چون در کشوری که مردش بر عقدِ متعه ی چهل زن جایز است! زنش،پس از یک عقد دائم، همچنان سی و نه روزنه ی احساسی در وجودش می درخشد!

 ختم کلام..

طلاق عاطفی چیزی نیست جز آنکه فرد، به همان اندازه که برای ازدواج جسارت به خرج داده برای جدایی، حماقت به خرج می دهد!!!

 

***

تبصره:

- این متن برای مجردین، نوعی آگاهی قبل از ازدواج است.

- هیچ اعمال نظر یا قاطعیتی در بیان مطالب یا کامنت ها، نیست.


گفتگوی دوستان را در ادامه ی مطلب را مطالعه فرمایید ...

 


 

الهه

ممنون از جمع بندیت امیر. کاملا باهات هم عقیده م. کاش این بحث تا نتیجه گیری و یافتن راه حل ادامه داشته باشه دوست جون

امیر

همه ی دوستان اعم از آقا، خانم،زن،مرد،مجرد،متاهل،مطلقه،شوهر،همسر،پیر،جوان، متدین،آتئیست،مسیحی،خوشکل،زشت،مغرور،تهرانی،شهرستانی،
را دعوت به خوانش این مطلب میکنم....

 

مبنای ازدواج را شرحه شرحه کردم..!

 

در ضمن وبلاگ شخصی ام را که لینکش را در متن گنجانده ام آپ شد با دردهای آشنا قسمت اول........

 

الهه عزیز این مبحث را شروع کرده ام و یکشنبه ها ادامه خواهم داد....

 

پرستو

کاملا با نظراتت موافقم ، اگه مرد یا زنی تو دنیای واقعی اونقدر تاثیر گذار نبوده و به دنیال یافتن عشق ، نیمه گمشده یا دوست دختر یا پسرش اینجا و دنیای مجازی رو انتخاب کرده مطمئنا یه جای کارش می لنگه ...اینجا سنگر خوبیه واسه پنهان کردن خیلی عیبها واسه آدمای اینطوری .این حرف خیلی به دلم نشست حقیقت محضه (کسی که قادر به تغیر شعاع صد متری .....)

 

امیر

پرستو مهربان این چند خط نوشتار مختصر بر گرفته از تجربیات محض و برداشت شخصی ام است که در دنیای واقعی و مجازی تجربه کرده ام...مطلق نیست و نظراتم صرفن شخصی است.....

 

خوشحالم به مزاقت خوش امده....

 

امیر

بیشتر مخاطبان من متاهل هستند ویا در حال ازدواج...و یا مجرد..خانم و اقا بردار هم نیست..توصیه میکنم اگر تفرعن اجازه داد سری به این مطلب بزنند.............!

 

بلندی های بادگیر

میدونی امیر ... دلیل دیگه این امر فکر می کنم تنوع طلبی هست که در آقایون بیشتر هست و در خانمهام گاهی دیده میشه ... اونطور که می خوان تجربه های متفاوت داشته باشن و گاهی این اعمالشون رو توجیه می کنند اینچنین که همسرم منو نمیفهمه یا ... که اینطور نیس و البته من با اینکه مجردم فک می کنم به دلیل یکنواخت شدن زندگی هم ممکنه ارتباطات متعدد رو به عنوان تفریح تو زندگیشون به حساب بیارن که نهایتا نه تنها باعث آرامش نمیشه بلکه دچار سر در گمی هم میشه.

 

امیر

بلندی های اورست ..تقدیر...اما نظر شخصی من چیز دیگری است..همه این ها غریزی است..خیانت چه مجازی چه واقعی..و یا طلاق عاطفی را هرجور میشود توجیح کرد..اما باور من این است خصلت خیانت هم غریزه است و دز ذات همه آدمهاست زن و مرد هم ندارد..اما ما انسانها ان غریزه را پرورش میدهیم و یا پرورشمان میدهند..! ذات هر انسانی تنوع طلبی است زن و مرد ندارد..با توجه به نوع پرورش و و روش بزرگ شدن و بر گرفته های محیطی این امر تغییر میکند.......

 

صیلویا

بنده هنوز متحیرم که آیا مای مجرد،الان این تجربه رو بکنیم یا نکنیم؟!

 

الهه بهمن

تا مجردید همه تجربه ای بکنید عزیزم. بعدن پشیمون میشید. گفته باشم!

 

ژا یوشع

 

باید شرایط تاهل رو مهیا کنید به گمانم تا بعد که دچار طلاق روانی شدیم بیایم مطلب شمارو در کمال آشنایی و همذات پندارانه بخونیم

 

امیر

ها ها ها به مهیا کردن بساط تاهل در این ریاضت اقتصادی در سال چی چی بود اسم امسال؟!! ...ها ها.. .. این دراکولای نوتردام را باید خون قاعدگی نوشاند تا بفهمد دنیا دست کیست و چطور اداره میشود...دلم بحال دامادها و عروس های امروزی پریود است..!!!

 

الهه بهمن

وجدان درد هم بدکوفتیه

 

امیر

خوش بحال ادمی که همیشه وجدانش در آرامش است...

 

صیلویا

وجدان درد؟ چرا؟‌ وقتی با شناخت راهت و انتخاب میکنی که عذاب وجدان نداری!

 

چه همسر داشته باشی و چه نه؟! زمانی که نیازت برآورده نشه به دنبال راه چاره می افتی.شاید برخی از انتخاب ها غلط باشن اما در نهایت میشن تجربه. البته شرایط طرف مقابل هم خیلی مهمه.

 

صیلویا

شما باید دلتان را کورتاژ و احساستان را وازکتومی کنید آقا ...عمیق بارور می کنید احساس خواننده را!!!! هاهاهاا

 

الهه بهمن

مساله همین شناخت راه درسته سیلویا ... من که نمیدونم چی درسته؟!

 

صیلویا

خب.من میترسم توی این جمع حرف بزنم.دوروز دیگه به جرم اشاعه ی فرهنگ جفت روحی دارم میزنن خب http://static.cloob.com/public/images/smiles/1.gifاز شوخی که بگذریم مساله خیلی شخصی است در این وادی اخلاقی-فرهنگی-عرفی-شرعی-قانونی...............!من از کجاش بگم که زانوی دیگه اش خم نخوره ؟!

 

الهه بهمن

نمیدونم از کجا بگی. اما لطفا بگو. و اگر هم دارت بزنن مطمئننن کشته ی راه جفت روحی محسوب میشی و نوادگانت هم به توافتخار میکنن

 

صیلویا

هاهاهااااااااا..چرا من و در این موقعیت سخت قرار میدین؟! حداقل بزارین با جفت روحیم هماهنگ کنم محضر ... امضا بگیرم ...زندگی بعدی شلوارش دوتا نشه از من یادش بره! هاهاهاااا

 

الهه بهمن

سیلویا لطفا بگو. من فقط امروز از چشمهای خیره ی همکارم در امانم. اگه فردا از آنفولانزا خلاص شه همش طلب استغفار میکنه برام و منو میفرسته توی نمازخونه برای توبه

 

صیلویا

الهه جان جدی عرض کردم که این مقوله ی دوست یابی در بین متاهلین یک موضوع کاملا شخصی است. ارتباط کاملا مستقیمی با روحیه فرد و اعتقادات مذهبی یا تقیدات اخلاقی و فرهنگیش داره!من می دونم که روابط جنسی افراد متاهل با کسانی غیر از همسرشون در هر فرهنگ مذمومه اما مشکل ما ایرانی ها فرای این مطلب استو ما حتی در دوستی های سالم هم مشکل داریم.وقتی پیش پا افتاده ترین اداب رفتاری مثل دست دادن، بوسیدن هنگام دیدار یا در آغوش کشیدن یکدیگر در حین احساسات پاک انسانی،حسادت مرد و زن ایرانی رو تحریک میکنه من الان چی دارم که بگم ؟!

 

امیر

قول میدهم در زندگی بعدی اش شلوارش را 2 تا نکند فقط یک شلوار کُردی دمپا 12 خشتک 120 سانت بپوشد و همه را یکجا قرار دهد..ها ها ها ها ها

 

امیر

باز هم تاکید میکنم غریزه ی پرورش داده شده......

 

صیلویا

عزیزم..الهه جان. من یک دوره ی کوتاه از مشاوره با خانمها، متاهل یا مجرد رو گذروندم.با مسایل فرهنگی و خانوادگی به طور نسبی آشنام.این موضوع بدون شناخت دقیق از جزئیات روحی مخاطب و آگاهی به شرایط زندگیش ممکن نیست.هر تک حرفی از یک واژه در این عدم شناخت من از تو، ممکنه احساس تو رو به خطا ببره.یا جزئی تر بپرس یا اگر امیر شناخت بهتری از تو داره، با اون صحبت کن.

 

صیلویا

هاهاهاااااااااا ....امیر پس بترس از جفت روحیِ شولا پوشت در آن زمان!!! مگر اینکه قبل از تدارک تخت منبت کاری شده در سه متر بالای بهشت، با لباس سنتی آدم و حوا در شب زفاف ظاهر شین که حوری و غلمانی به نیم تنه ی هی کدومتون نباشه !!!! هاهاهاااا

بالاخره زن هم می شود که غریزه پرور شود، سی و نه بار ولو نافرجامhttp://static.cloob.com/public/images/smiles/1.gifجدا وفاداری به احساس مخاطب خاص و مهار غریزه قدرتی مافوق بشری میخواد! عشق تنها معبر شیرین من است!

 

الهه بهمن

مرسی سیلویا .

امیر

 چنان دوزخم را دکور میکنم تا پردیس فروش شوم..چنان طاووس علیین معلولیت ها و مقبولیت ها و مشغولیات و مونگلیات می شمارم تا بگویند چه سانسور خلاقیت برانگیزی...!!!!!!!

 

صیلویا

کامنتت رو رو باید با آب طلا می نوشتی آقا ... اجحاف میکنی در حق کلمات http://static.cloob.com/public/images/smiles/1.gif

 

تسنیم

چه تعبیر جالبی نوشتی واسه دنیای مجازی
واقعا جای بسی تامل و تدبر داره

چی شد این تشبیه به ذهن شما رسید

 

امیر

تسنیم عزیز...خوشحالم میخوانی ام........

یه چیزی مناسبتی شاید مجازی در حال پروراندن مان است برای بازار ..داریم شکل کالاهای یک بار مصرف میشویم فاحشگی روح از از هرجایی بودن جسم پیشی گرفته است..........................

 

تسنیم

فوق العاده تشبیهات جالبی به کار میبرید
واقعا جای تامل داره
و نگاهی ژرف اندیش به این مقوله

 

امیر

وقتی که حرف های ساده بخوردمان نمیرود ادبیات دست بکار میشود....

 

مریم ادیب

کاش بعضی ازین مطالبو بتونم تو ذهنم حک کنم
الهه د
ممنون داش امیر 

مثل همیشه نوشته های تکان دهنده! سپاس این قلمتان را ...

تسنیم

یاد مولوی و تمثیلهای مثنوی افتادم

 

امیر

ادیبیانو شما که حکاک تشریف دارین...امان از زمانی که کوزه گر از کوزه شکسته....اینا..

 

مریم ادیب

آهنگش فوق العاده بود.....

 

امیر

الهه د....تکان دهنده...!!! گسل های تین مجازی را فقط علامت گذاری میکنم...خوشحالم میخوانی ام...و همچنین تجربیاتم را با دوستان شیر میکنم..همین...

 

امیر

من حرف از عاشقی بی پرده میزنم
تو توی پرده ها دنبال همسری..من بی سلاح و تو قدِ یک لشگری...
......

 

من توی تختخواب از بغض بستری
تو توی تختخواب معشوقه میبری...
....
من توی جهنمم سیگار میکشم
تو ساکن بهشت با حوری و پری..
...

 

بهار

چه آهنگ فوق العاده ای .. واسم تکرار ِسناریوی یه زندگی بود
مطلبت هم عااااااااالی بود
مرسی امیر

امیر

تقدیر بهاری.........

 

مادیس

یعنی گشتی نبوده؟و نگردیم که نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حالا یعنی اصلا راه نداره؟یعنی نه همزادی نه هم روحی نه هم حرفی هیچکدومش نیست؟برم گریه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

دلارام

مادیس عزیز ... بگرد ... هست ... تمام حرف این مقاله همین بود که اگه قرار هستی و وجود کسی باشیم ... تمام و کمال باشیم..سنگ تمام بزاریم ... البته من اینجور برداشت کردم!اگر همسریم..همسر ..اگر دوستیم ...دوست... اگر معشوقه ایم ...معشوقه!....هرچیزی در نهایت و غایتش..

 

بهار

......مـن زن م
مـرا بـخـش نـکنـیـد
مـرا تـحـلیـل نـکـنـیـد
مـرا میـان ِ‌ جـملـاتـتـان بـازی نـدهـیـد
برایـم داسـتـان سـرایـی نـکـنـیـد
نـه حـتـی
مـرا صـدایـم هـم نـکـنـیـد
مـرا فـقـط و فـقـط احســــاس کـنـیـد !
.......

 

مادیس

ممنون .آخیششششششششششش خیالم راحت شد.داشتم دق میکردم.........

 

امیر

همه را دعوت کردم به خواندن..چقدر خصوصی پیام جواب دادم///!!!

 

مادیس

چقدر؟میشه خصوصی هم سوال کرد یعنی؟

 

امیر

که اینطور.....بفرمایید خصوصی.....

 

پریماه

گاهی قدر چیزایی که داریمو نمیدونیم پیدا کردن ارامش مجازی محدود به همون مجاز میشه احساس توام باعقل یه تعادل تعریفی میشه که نیاز هر دوسویمون برطرف میشه بحث جالبی بود

 

امیر

پری جان..تقدیر...این مبحث باز است و نظرات دوستان را جمع اوری میکنم..نظر شما هم عالی بود....

 

بهار

امیر وقتی میگی تقدیر ، یاد ِ مطلب ِ " تقدیر را تقریر کن " میافتم

 

لیلا

تشکر امیر! جالب و خواندنی بود.ولی به نظرت هرکس به دنیای مجازی روی میاره معنیش اینه که از زندگیه مشترکش ناراضیه؟

 

صیلویا

لیلای عزیز
ناراضی یا خسته ؟!رضایت در زندگی نسبی است. ناراضی بودن لازمه ی رشد آدمی است.اینقدر بد نیست که ادم رو دچار حماقت کنه.به نظر من خستگی مخل عقلانیت است.

 

لیلا

صیلویای عزیز! یعنی هرکسی وارد دنیای مجازی میشه یه جای کارش میلنگه؟؟؟

 

صیلویا

در همین مورد خاص عرض کردم.ذیل همین مقاله. و اینکه.هر کس در این فضای مجازی به دنبال دوست می گرده، هدفی داره که بر خواسته از نیازی است.باید ریشه ی نیاز ها رو بررسی کرد تا اهداف کاذب نباشن.

 

لیلا

نمیدونم چی بگم؟
امیر! شما نظری ندارید؟؟؟

 

امیر

لیلای شیدا ..بارها این رو شنیدم که کسانی که مجازی دارند به این معنی است که از زندگی مشترکشان ناراضی هستند..اما بشدت تکذیب میکنم...اینطور نیست مجرد و متاهل بردار نیست...باید بعه تعادل رسید..

 

لیلا

یه نظر من اونایی که تو دنیای مجازی دنبال یه رابطه خاص و خارج از عرف هستند از زندگیشون ناراضی هستند نه اونایی که فقط میان مطالبو میخونن و کامنت میذارن و جواب کامنتارو میدن. موافقی؟؟؟

 

صیلویا

( داخل پرانتز میگم چون میان کلام لیلا هستم.افرادی این چنینی، از خودشون ناراضی هستند. همسران، دوست دخترا و معشوقه ها رو متهم نکنیم .همیشه اونها مقصر نیستند)

لیلا

خواهش میکنم صیلویا جان! از مطالبتون فیض میبریم.منظورت افرادیه که دنبال یه رابطه خاصن یا افرادی که فقط میان تا مطلبارو بخونن؟؟؟

 

صیلویا

افرادی که دنبال رابطه ی خاصن رو عرض کردم.یه کوچولو دیدگاهمون فرق میکنه لیلا ی عزیز.من به این مقاله نگاه میکنم شما به این فضای مجازی.این مقاله از غریزه های رها شده میگه و پیامدهاش، اما این فضا هوس رو هم شامل میشه!در این محفل سایبری آدمها به دسته های زیادی تقسیم میشن.خیلی وقت ها نه صحبت از نیاز است نه احساسگاهی فقط هوس است و وقت گذرانی. این مقوله ی کاملا جدایی است از قصه ی بی پایان شکار و شکارچی!

 

امیر

شکار و شکارچی را خوب امدی صیلویا.. البته بنده هیچ وقت برای شکار به نخجیر نمیروم...!!!

 

صیلویا

بحث هوس هم که میشه من همیشه یک شکارچی مبارز رو دوست داشتم.یک مبارز میدونه چی میخواد.توچشمای شکارش نگاه میکنه، تا چیز قابلی نبینه دست به ماشه نمیشه و وقتی میکشه، از شکار اونی رو میبره که دندونگیرش باشه.همیشه مردهایی که می دونن دارن چکار میکنن رو می پسندم، برای همین مرد بودن رو با تمام اتهامات وارده، به زن مظلوم نما بودن ترجیح میدم.چون
مردها دردهاشون رو شکار می کنن! / زنها دردهاشون رو قربانی!این تقصیر شکارچی نیست!!!!

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگار 1396/06/14 ساعت 06:07 ب.ظ

اصلا اصلا اصلا نمیتونم طلاق عاطفی رو درک کنم یا زندگی درست یا طلاق .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد