دل نگاره های من- چند شعر کوتاه و عاشقانه
چند شعر کوتاه و عاشقانه,شعر نو,شعر امروز,اشعار عاشقانه,شعر سپید,شعر نیمایی
سالها بود که اینجا نبودم و یوزرپس رو هم نداشتم و یهو یجا پیداش شد! گفتم بیام و سری بزنم. چه پیامهای ناخوانده و نوستالژیکی...😊 پس چند بیت از یک غزل قدیمی رو میذارم اینجا مجددا و بزودی آخرین غزلی که خط خطی کردم رو به چشم روشنی خواهم گذاشت.🌷🙏 به سمت و سوی من آری به سمت و سوی من آ که روی ماه تو را جز خدا ندیده در آ که فاصله است و همین عقدههای دلتنگی دلیل پنجه کشیدن به روی ماه شما اگر چه غرق سقوطم ولی ملالی نیست که خواب دیدهام اینگونه میرسم به شما حول حالنا الی احسن الحال... تنها خداست که میداند بهترین در زندگیتان چگونه معنا میشود. در آستانه سال جدید برایتان آن بهترین را آرزو میکنم همراه با سلامتی و حال و احوال خوب در کنار عزیزانتان. سال نو مبارک🌷🙏 گفت: حماقت نکن! گفتم: احمق کسیست که گنج را پیدا کند اما نفروشد! گفت: نرو! گفتم: آب اگر نرود میگندد! گفت: جای رفتن، بنویس! گفتم: هیچ جوهری ماندگاری خون را ندارد! گفت: چه کنم بمانی؟ گفتم: قصههای شبهنگام کودکیهامان فرق دارد! گفت: چطور؟ گفتم: تو هزار و یک شب شنیدهای و من هیچ! گفت: دیوانه! + نمیدانم مال چه سالیست ولی شاید قبل از ۹۰ لینک مناظره با موضوع: ارز مسافرتی برنامه بالاتر 12 سفند 1402 من این شقاوت بیخوابی تو آن حلاوت بیتابی چگونه با غم دلتنگی بدون نام و معمایی؟ کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت که تشنه مانده دلم تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت تهیست دستم اگر نه برای هدیه به عشقت تهیست دستم اگر نه برای هدیه به عشقت آخ چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز به هیچ بند و فسونی نمیکنند رهایت هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز به هیچ بند و فسونی نمیکنند نمیکنند رهایت هوای روی تو دارم نمیگذارندم مگر به کوی تو این ابرها ببارندم چه باک اگر به دل بی غمان نبردم راه غم شکسته دلانم که میگسارندم غم شکسته دلانم که میگسارندم یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی یــادت بخیــر یار فراموشــکار من! من دیروز ساعت ۴ صبح به دنیا اومدم و تنها دلیلی که یه عمره سیرخواب نشدم میتونه همین باشه!😅 غلام سیاه را نگذاشتی به میدان برود، عارض شد: چون پوستم سیاه است نمیگذاری به میدان بروم؟ اجازه صادر شد... حسین جان اگر او پوستش سیاه است من باطنم سیاه است و چون باطنم سیاه است مرا به حضور نمیطلبی!؟ آقا جان ما را هم بخر... دنیا جای عجیبیست خیلیها لایق اسم و رسمشان نیستند مثلا همین اسب آبی ِ گاو گون! که نمیدانم کدام الاغ بیخ گوشش گفته: اسب! احمد جانجان آخرین غزل ناتمام: چه کردهای که مرا اینچنین قرار گرفت؟ مرا که بادم و طوفان چنین غبار گرفت؟ بگو که بی هنر جنگ تن به تن با گرگ چگونه میشود او را در اختیار گرفت؟ اگر کنار تو بودن حرام و شرعی نیست چطور میشود آیا تو را عیار گرفت؟ همیشه در غلیانم شبیه تنباکو/ه که از شراب من آن شیشه را بخار گرفت برای پیوستن به کانال "کافی شعر" در تلگرام: 1. روی لینک زیر کلیک کنید. 2-پس از ورود روی گزینه ی join که در زیر صفحه قرار خواهد گرفت،کلیک کنید. 3. در صورت رضایت از کانال "کافی شعر" میتوانید جهت حمایت از کانال،ضمن اشتراک مطالب همراه با لینک کافی شعر، این مطلب را نیز با دوستان خود به اشتراک بگذارید. ضمنا باید از نسخه ی آپدیت شده تلگرام استفاده کنید که به راحتی می تونید از نرم افزار بازار و در قسمت بروزرسانی برنامه ها،تلگرام خودتون رو به آخرین نسخه آپدیت کنید لحظه ای از ابرها بیرون بمانی بهتر است "حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم" غلظت این خوب بودن را ندانی بهتر است! . . . احمد جانجان "احمد جانجان" دوست دارم حسین.همیشه برای من اسطوره می مونی! چقدر جات خالی میشه روی نیمکت تیم ملی والیبال... :(
مجموعه غزل مهرابان / انتشارات فصل پنجم دردِ عشقی کشیده ام که فقط هر که باشد دچار می فهمد باران چقد از همدیگه دوریم
https://telegram.me/coffeepoem
آنقدر که دوست داشتنم
ناچیز می نمود!
حالا پس از سالها
پرده از راز مگویم برداشته
درخت با آن
سینه ی چاک چاکش...
احمد جانجان
چیزی جز دو بیت از غزلی که تازه نوشتم برای قدردانی ندارم و این دو بیت از یک غزل نا تمام رو با با احترام تقدیم می کنم به همه عزیزانم هر چند با تاخیر :
وقتی در آغوشت کسی باشد ،همانی که...
آنقدر می خواهد تو را اما ، ندانی که...
هر روز می پرسد عزیزم،دوستم داری؟
این جمله را با چشمهایش،با زبانی که...
.
.
.
احمد جانجان@};-
نه بزرگ شده بودی که دیگری...
نه دنیا اندازه این سطرها مبهم بود!
ما دوست بودیم
من
تو
و قسمت
تا اینکه بزرگ شدیم...
بزرگ شدیم و زخم های کوچکمان هم
بزرگ شدیم و فقط
همبازی کودکی ات ماندم!
بزرگ شدیم و تو هر روز بزرگ تر...
دردناک تر...
برای کودکی که عادت داشت
زخم هاش را
تازه کند...
احمد جانجان
تقدیم به همه دوستان و علاقه مندان شعر و ترانه :)
کی مثل من رویاتو می بینه؟
کی واقعا؟کی مثل من؟اصلا
چیزی از اون که عاشقت کرده
می دونی یا مردم درس می گن؟!
می گفتی که راه فراری نیست
وقتی قفس می ساختم از دستام
توو حصر دستای خودم موندم
توو حصر دستام با خودم تنهام!
هر بار از من رد شدی اما
من مثل تو هرگز نتونستم!
پای همه حرفات وایسادم
من باختم،با اینکه تونستم!
این آخرین باره که می شینم
پای قراری که قراری نیست!
وقتی پرستو کوچ کرد و رفت
یعنی نشونی از بهاری نیست!
حالا ولی چن ساله که رفتی
جای تو رو تنهایی یام پر کرد
وقتی که رفتی آسمون بغضش
ترکید و به بارش تظاهر کرد...
مبادا ببینی ام
وقتی اتاق
کشف حجاب می شود با باد...
پایتخت ها
پر اند از خیابان های یک طرفه
بدون دور برگردان!
عاشق که شدم
عشق، اتحاد ِ جماهیر ِ شوروی شد و تو
تمام پایتخت هاش!
و من ناگزیر
انقلاب شدم...
انقلاب شدم و تو
تمام خیابان های سینما دارش!
من اما هیچگاه سینما نرفته ام!
من اما خواب هیچ زنی را ندیده ام شب ها!
که تو
تمام دیدنی های منی و
من از چشم اتاقت ایستاده در خیابانی یکطرفه می بینمت...
وقتی باد نمی گذارد ماه
پشت چیزی بماند...
احمد جانجان
عمر دقیق من یقینا زیر پنجاه است
اینجا زمین تا صد برابر زود میچرخد
تو رفته ای تا آسمان ، همسایه ات ماه است...
ا.ج
تک تک مان را
یقه می کند
زمان
زیر پایمان می لغزد
و پاندول وار می رقصیم...
.
.
.
.
مرگ
اتفاقی ست از جنس طناب دار
احمد جانجان
"همین حالا"
جا ندارد برای بعضی ها!
حتی روی کوه هاش...
توی غارهای دور مانده از چشم کاشفان...
جا ندارد برای بعضی ها!
پس
یک متر در یک متر جا رزرو می کنیم برایشان...
غذا : سه وعده و
بیست دقیقه هوا خوری در روز...
جای عجیبی شده دنیا
با هتل هایی که ساخته ایم!
احمد جانجان
مرد، معنای غصّه را وقتی باخت پای قمار می فهمد!
بودی وُ رفتی وُ دلیلش را از سکوتت نشد که کشف کنم
شرحِ تنهاییِ مرا امروز مادری داغدار می فهمد!
دودمانم به باد رفت امّا هیچ کس جز خودم مقصّر نیست
مثلِ یک ایستگاهِ متروکم، حسرتم را قطار می فهمد!
خواستی با تمامِ بدبختی، روی دست زمانه باد کُنم!
دردِ آوارگیّ هر شب را مُرده ی بی مزار می فهمد
هر قدم دورتر شدی از من، ده قدم دووووور تر شدم از او
علّتِ شکِّ سجده هایم را «مُهرِ رکعت شمار» می فهمد!
قبلِ رفتن نخواستی حتّی یک دقیقه رفیقِ من باشی
ارزش یک دقیقه را تنها مُجرمِ پای دار می فهمد...
شهر، بعد از تو در نگاهِ من با جهنّم برابری می کرد
غربتِ آخرین قرارم را آدمِ بی قرار می فهمد
انتظارِ من از توانِ تو بیشتر بود، چون که قلبم گفت:
بس کن آخر!
مگر کسی که نیست چیزی از انتظار می فهمد؟!
پشت این زندان شیشه ای
هیچ ماهی دیگری در همسایه گی ام نیست!
مرگم
به کسی که آینه را برداشت
مرتبط است...
احمد جانجان
احمد جانجان
با زاویه ای تند
می بارد...
شانه هام بالا
سرم لای کتف ها
دست هام غلاف
از پشت ِ پنجره عکس نمی شوم توی ِ چشم هات این بار!
خیابان های خیس
تا صبح
ادامه دارند...
احمد جانجان
میان ِ موج ها سر به نیست می شوند
نه روی ِ ریل ها !
چیزهایی که می شنوم
رویم تاثیر می گذارند
و ممکن است
از لای خاک ها
شیار ها
مثل ِ تمام ِ گل های گورستان
بیرون بزنم!
و دختری
با موهای بلوند
چشم های جوهر افشان
در آغوشم بگیرد
و توی ِ گلدان ِ عزیز ِ مرده اش بگذارد!
همه دارند می روند و او
نیامده است!
اما...نه!
دختری
با موهای بلوند
چشم های جوهر افشان
روی قبر دیگری زار می زند انگار!
و خاک ِ کسی را چنگ میزند
که من
خاک بر سرش کردم!
با من چه می کنید قطارها ؟!
بگذرید!
وقتی چراغ ها سبز می شوند
هیچکس
به عقب نگاه نمی کند!
گذشته ها
گذشته...
احمد جانجان
لینک دانلود دکلمه همین شعر
دلامون،درب و داغونه
خدا می دونه و ما و
دیگه هیچکی نمی دونه!
کجای قصه وایسادی؟
چقد تا پیش تو راه ِ ؟
نشونیت از کدوم راه و
کدوم کوچه یا بیراهه؟
یه وقت جاده نشی روزی
منم یه مرد ِ گاری چی
ببینم بر خلاف ِ من
همه پیچا رو می پیچی!
احمد جانجان
بخشی از یک ترانه
نشسته ام
شب های زیادی تا صبح.
ثانیه های بی شماری
از پا درآمده اند
با حق السکوتی
که از ساعت می گیرم!
آخرین باری که آینه ها
تحویلم نگرفتند
به اشد ِ مجازات محکوم شدند...
و آنگاه که فهمیدند
خون شاعر نمی ریزد!
به جان ِ گل های قالیم افتادند...
و به نقاشی کودکی
که دایی اش را خوب می کشد
و جایشان را تسخیر کرده است
نور می پاشند
تا حال ِ مرا خراب تر کنند...
شب های ِ من تا صبح
طول می کشد
و من هم
به اشد ِ مجازات محکوم می شوم، تا ظهر
بدون اینکه بدانم
روی ِ کدام شانه
خوابم برده است!
و کارهایم
آنقدر روی ِ هم می ریزند
که گندشان همیشه روی ِ میز ِ آگاهی ست!
و گناهشان
پای من!
محکومم
به ادامه ی ... بیخیال!
هیچکس
پایه ی یک شاعر نمی شود
که تنهایی اش را
سبک تر کند!
احمد جانجان
اینم لینک دکلمه ش
http://s2.picofile.com/file/7918460963/ahmad_janjan_bikhial_.mp3.html