عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک
عورانی

عورانی

وبلاگ رسمی امیر معصومی/آمونیاک

"روز مبادا "

روزهایت
به خوشی می گذرد
کمی
در شب های تنهاییت
پرسه بزن
شاید غمی را دیدی
که
خاطرش عزیز است
شبیه
معشوقه ایی 
برای روز مبادا !


پ ن : درست شبیه به تو در رابطه با معشوقی که دیگر نداری اش !



بیست و سه دی ماه نود و سه

" آل "

از من به کجای خودت / می گریزی ؟!
شباهنگ کدامین شب آویزِ در جنون خفته ای؟!
مرا از کجایِ زهدان تاریخ / بیرون کشیدی
که چنین از میان سینه ام / زاده شدی؟!
نسبی بودنمان را سببی است
رازی که از بند نافمان بریدند

و 
" آل " جفتمان را برد ! *

جن زدگانِ محرمیم
بی شناسنامه
در مسافرخانه ی 
عشق !

* افسانه ای قدیمی که جفت نوزاد را دفن میکردند تا جن ها را دور کنند.



نهم دی ماه نود و سه

" مادرانگی "


اندیشه بار دارد؛

حسرت می زاید؛
بند نافِ افسوس می برد؛
پستان درد را می دوشد؛
پستانک دهان غم می گذارد؛
آرزوی ش را کروات می زند؛
دلش پسر می خواهد:
بغض هایش را سپر شود
شیشه ی دلش را نشکند
توپکِ اشک هایش را گُل کند
نانِ سفره ی دلش، بیات نشود
چای انتظارش سرد نشود
عصای پیری ش گم نشود
اجاق خانه اش کور نماند؛
.
.
.
امیدش را، پیراهن می پوشد
تا دامنش سبز شود
دخترانه با خنده هایش برقصد
مادرانه گیس لالایی ها را ببافد
عروسک هایش را بخواباند
.
.
.
این زن مادر نمی شود
مادرانگی می کند
برای تنهاییت؛
پدر نیستی
که بدانی
مادر شدن
سهل است
مادرانگی
سخت است؛
این زن مادر نمی شود
مادرانگی، پیرش می کند؛



هفتم دی ماه نود و سه

" بند از بند گسستن "


1

در نزد زن / فتانه باش
از عشق او/ رقاصه باش


2
کمر بزن/ تاب بده
بالا بکش/ نشان بده


3
آرام بکوب / بر پاشنه
محکم بکوب / بر شانه


4
بریان شو/ ازغیرت
عریان کن/ از حیرت


5
پا به پا کن/ دست به سر
جان به لب کن/ خون جگر


6
در چشم خلق/ مجنون باش
در پیش زن / مفتون باش



چهارم دی ماه نود و سه