پشت مگردان
تو را رو در رو می خواهم؛
هفت قدم دور تر شو؛
فرض کن
تیر خشمم کمانه می کند ؛
قلبت نشکند؛
باید جایی میانه ی سینه ات
از نشان من
شکافته شود!
تو را خواهم کشت
بی گلوله ای که حرامت کنم!
یکبار نبوسیدنت کافی است؛
.
.
.
.
مردها ایستاده می میرند
تا آن وقت
گونه ات را به سیلی سرخ نگه دار!
امیر معصومی/ آمونیاک