مرا ببوس...
لبهایم را
زخمه بسته است از نبوسیدنت !
دستهایم را
کویر زده است از تب و تابت !
پاهایم را
تاول زده است از آمدن و نیامدنت !
تنم را
سوخته از گر گرفتگی های خواستنت !
چشمانم را
کبود شده است از ندیدنت !
مرا ببوس در تابوت انتظار ...
هان!
ای عروس مردگان ...
زنده به گوری ... کابین/ مهر تو بود
عندالمطالبه دادم ت !
حالا
رخت نجابت ت را
بی ترس از آخرت ت در آور!
خواهی دید
بهشت در آغوش من است ...
امیر آمونیاک/معصومی
1393.4.4