بارها کوشیده ام این احساس ترس را تجزیه تحلیل کنم،ولی فورا خسته و بی حوصله می
شدم.بلافاصله میفهمیدم که بررسی من بی اساس ،زائد است و به این امر ختم میشد که
آنها رو رها می کردم.
او گفت:
- " فقط ترسیده ایی،همش همین هست.دنبال دلایل اسرار آمیزی برای ترست نباش.دلیل اسرار آمیز درست همینجا،مقابل توست،در دسترس توست.!!! "
- " معمایی صحبت میکنی."
- " بله ،در این لحظه همین طور است.روزی برایت روشن خواهد شد در حال حاظر احمقانه است درباره ان حرف بزنیم .در این لحظه مطالب مبتذل باور نکردنی برای تو بینهایت معنای بیشتری دارد! "
کاملا حق با اون بود تمام ترسهایم با کمک امور مبتذل متوقف می شد که در آن موقع از انها شرمنده بودم و حالا هم شرمنده هستم.از تملک شیطانی می ترسیدم چنین ترسی خیلی زود در زندگیم دلمه بسته بود.طبیعتا آنچه توضیح ناپذیربود،چیزی اهریمنی،چیزی شرورانه بود که هدفش نابود ساختن من بود.
هرچقدر توضیحات او نیشدار ترمیشد،احساس نیازم در حفاظت از خودم بیشتر میشد؛این احساس چیزی از نیاز یه حفاظت خویش بود،نیاز به حفظ صداقت و واقعیت بود و ارزش انکار ناپذیر دنیایی که ما انسانها در ان زندکی میکردیم برای من دنیای من تنها دنیای شناخت پذیر بود...
1- چشمان انسان می تواند دو کار انجام دهد:یکی دیدن انرژی بی حد و حصر،همچنان که در جهان جاریست و دیگری نگاه کردن به چیزهای این دنیاست ،هیچ یک بر دیگری ارجح نیست،به هر حال تربیت چشمها برای اینکه فقط نگاه کند باختی ننگ آور و بیهوده است.!
2-انسان با عمل کردن زندگی میکند نه با فکر کردن درباره آن یا با فکر کردن درباره چیزی که پس از انجام داد عمل به آن فکر خواهد کرد خواه عمل نگاه کردن یا کار چشم با شد....
3-گذشته شخصی دائما باید تجدید شود و به همین دلیل هرچه شخص انجام میدهد،آنرا با والدین،خویشان و دوستان میگوید .برعکس برای آدم مبارز که گذشته شخصی ندارد،نیازی هم به توضیحات نیست.هیچکس از اعمال او عصبانی و ناراحت نمیشود و برتر از همه آنکه هیچ کس هم اورا با افکار و انتظارات خویش ملزم به کاری نمیکند..
4- نقص کلمات این است که همواره ما را مجبورمیکند تا احساس آگاهی کنیم،ولی به محض اینکه از آنها دور شویم
وبه دنیا نظر می اندازیم ،کمبودشان را حس میکنیم به همین دلیل انسان باید به جای حرف زدن عمل کند و برای رسیدن به این هدف توصیف جدیدی از دنیا رامیپذیرد،توصیفی جدید که در آن حرف زدن زیاد مهم نیست و اعمال جدید نیز عکس العملهای جدیدی به دنبال دارند......
5- اعتماد بنفس انسان مبارز مثل اعتماد بنفس آدم معمولی نیست .آدم معمولی اطمینان را در چشم دیگران جستجو میکند و اسمش را هم اعتماد بنفس می گذارد ، ولی انسان مبارز بی عیب و نقص، کمال یافتگی را از دید خود می بیند و اسمش را فروتنی و تواضع می گذارد ،شخص معمولی متکی به دیگران است در حالی که انسان مبارز فقط متکی یه بینهایت است.. خیلی چیزا هست که انسان مبارز در زمان معینی انجام میدهد که سالهای پیش نمیتوانست انجام دهد آن چیزها خودشان تغییر نکرده اند،تصور او از خودش تغییر یافته است...
6- انسانهای مبارز باید بیاموزند که به اراده خود در دسترس باشند یا نباشند .برای انسان مبارز بیهوده هست که تمام مدت نا آگاهانه در دسترس باشد،همچنانکه برایش پنهان شدن بیهوده است،وقتی همه میدانند که او پنهان شده است...
7- معرفت پیشه فخر ندارد،مقام ندارد،نام ندارد،وطن ندارد،فقط حیات دارد که باید زندگی کند و تحت این شرایط،تنها پیوند او با همنوعانش همان حماقت اختیاری است..
8- تواضع آدم مبارز فروتنی گدا نیست. مبارز در برابر هیچ کسی سر خم نمیکند و همینطور به کسی اجازه نمیدهد که جلوی او خم شود.در عوض گدا جلو هر گذرنده ای که اندکی از او برتر باشد،نزد کلاهی که به زمین انداخته ، زانو میزند و به خاک می افتد، در مقابل انتظار دارد هر کسی هم از او پایین تر است جلویش بر خاک افت
9- انسان مبارز بودن کار ساده ایی نیست که آدم فقط دلش بخواهد.بیشترمبارزه ایی بی پایان است هیچ کس انسان مبارز متولد نشده چنانچه هیچ کس هم به عنوان موجود عادی به دنیا نیامده این ما هستیم یه این یا به آن مبدل میشویم.تفاوت اصلی در این است که انسان مبارز همه چیز را بعنوان مبارزه طلبی قبول میکند،در حالی که انسان معمولی همه چیز را به عنوان برکت یا نفرین به شمار می آورد.
10- انسان مبارز باید دقت خودرا به پیوند بین خویش و مرگش معطوف کند،بدون کمترین پشیمانی و غم ویا نگرانی.او بایستی دقت خویش را به این واقعیت معطوف کند که وقتی ندارد تا اعمالش بر آن انجام شود.باید بگذارد تا هر یک از اعمالش آخرین نبرد وی در زمین باشد.فقطتحت این شرایط است که اعمالش از اقتداری بر حق برخوردار خواهد بود.در غیر اینصورت تا زمانی که زنده باشد،اعمال آدمی احمق خواهد بود.
11- انسان مبارز هیچ تاسفی بر آنچه انجام داده است نخواهد خورد،زیرا منفک کردن عمل شخص وآن را موزیانه،زشت و بد نامیدن ناشی از اهمیت تضمین نشده ای است که برای خود قائل است. حقه در چیزی است که شخص بر آن تاکید می ورزد.ما یا خودرابدبخت میکنیم ویا خودرا نیرومند میسازیم ،نیروی صرف شده همان است.
12- خود بزرگ بینی بزرگترین دشمن ماست .فکرش را بکن ، چیزی که ما را ضعیف میکند ، احساس رنجش نسبت به کردار و سوء کردار همنوعان ماست. خود بزرگ بینی ما سبب می شود که در بیشتر اوقات زندگیمان از کسی رنجیده باشیم
بدون اندوه و دلتنگی کمال وجود ندارد زیرا بدون آنها متانت و مهربانی وجود ندارد.خرد بدون مهربانی و معرفت بدون متانت بیهوده است.
13- آدم معمولی فکر میکند که غوطه خوردن در شک و محنت نشانه ی معنویت و احساساتی بودن است. واقعیت این است که آدم عادی همه چیز است بجز احساساتی.منطق وامانده ی اون آگاهانه خود را به غولی یا قدیسی مبدل میکند.اما حقیقتابرای چنین قالبی (غول یا قدیس) بسی کوچک است.
14- انسان مبارز یک شکارچی است.اوهر چیزی را محاسبه میکندو این تسلط است . وقتی همه چیزرامحاسبه کرد،دست به عمل میزند.خود را رها میکند و این توکل است.انسان مبارز برگی در باد نیست.هیچ کس نمیتواند اورا مجبور به کاری کند،هیچ کس نمیتواند اورا وا دارد تا علیه خود یا داوری بهتر خویش اقدامی کند.او سازش کرده است که زنده بماند و به بهترین نحوممکن زندگی می کند.
15- بزرگترین اشتباه انسانها این است که به فهرست منطق می چسبند . منطق بعنوان انرژی با انسان سرو کار ندارد.منطق با ابزاری که انرژی را بوجود می آورد، سروکار دارد وهرگز این مسئله را جدی نگرفته است که ما بهتر از ابزار هستیم.ما موجوداتی هستیم که انرژی تولید می کنند. حباب های انرژی هستیم....
16- انسان مبارز به درد خود اعتراف میکند،اما تسلیم آن نمیشود،به این جهت انسان مبارز که به ناشناخته گام مینهد حالتی اندوهگین ندارد،برعکس به دلیل احساس فروتنی ناشی از بخت بلند خود خوشحال است و یقین دارد که روح او بی عیب و نقص است،بویژه آنکه از کارایی خود کاملا آگاه است.شادی انسان مبارز ازآنجا ناشی میشود که قسمت خود را پذیرفته است و با صداقت آنچه را در پیش رو دارد،تعیین کرده است.
ادامه دارد/...